در مراسم بزرگداشت شمس تبریزی در همایش واژه در ضیافت اندیشه که به اندیشه های شمس و تاثیرپذیری مولانا از او اختصاص داشت مهدی نوریان استاد دانشگاه ضمن تاکید بر این که شمس در ناشناخته ماندن تعمد داسته است تا در برابر مولانا قرار گیرد و توسط مولانا ارزشهای او شناخته شود.واقعا ما نمی دانیم که در بین آنها چه گذشته است و اصولا ارتباطات عرفا با مریدان شان ناشناخته است.
وی با اشاره به مثالی از استاد صفا اظهار داشت که اگر کارخانه ای را در نظر بگیریم با مغازه ای در جلو آن و نمونه هایی از محصولات در ویترین آن اما ما از دالانهای تو در توی کارخانه اطلاعی نداریم. به همان نسبت ما نمی دانیم که چطور پیری چیزی می گوید و مرید او نعره ای می کشد. این با آن تمثیل قابل بیان است.
وی گفت: شمس بسیار اهل سفر بوده است و مولانا شده است زبان شمس تبریزی. خود شمس تبریزی هیچوقت قلم دست نگرفته است و همه آنچه که به نام مقالات شمس بر جا مانده به صورت شفاهی بوده است و دیگران آنها را جمع کرده اند.بنابراین آن چیزی که ما اکنون به عنوان مقالات شمس تبریزی می شناسیم همان گفتارها است که بعد ها چاپ شده اند.سالها قبل دکتر صاحب الزمانی کتابی منتشر کرد با عنوان خط سوم که کتاب بسیار خوب و خواندنی است که بسیار خوب دسته بندی شده است.
دکتر مهدی نوریان ادامه داد: سالها پیش در تبریز بنا شده بود که بزرگداشت مولانا گرفته شود و دکترمهدی روشن ضمیر خاطرات خود را درباره آن نوشته است که چاپ شده و در آنجا ذکر شده است که ما رفتیم به منزل شهریار و ایشان را برای بزرگداشت مولانا دعوت کردیم و از ایشان درخواست کردیم که شعری درباره مولانا بگوید. شهریار همان شب یک مثنوی بسیار زیبا سرود که بسیار شنیدنی است. من در این بخش مایلم که این مثنوی را تقدیم مخاطبان کنم که از بسیاری سخنان پراکنده بهتر می تواند درباره شمس تصویرگری نماید. این شعر قدرت طبع شهریار را نیز نشان می دهد:
می رسدهردم صدای بالشان
می رویم ای جان به استقبالشان
کاروان کوی دلبر می رسد
هر زمانم ذوق دیگر می رسد
های و هیهای شتربانان شنو
شور و شهناز هدی خوانان شنو
عارفان بسته قطار قافله
سوی ما با زاد و راه و راحله
نامنظم می رسد بانگ جرس
در شما افتادشان گویی نفس
کاروان ایستاد گویی هوشدار
صیحه مُلاست ای دل گوش دار
شهر تبریز است و کوی دلبران
ساربانا بار بگشا ز اشتران
شهر تبریز است و مشکین مرزوبوم
مهد شمس و کعبه مُلای روم
کاروانا خوش فرود آی و درآی
ای به تار قلب ما بسته درآی
شهر ما امشب چراغان می کند
دیگر با این شعر شهریار هر چه که باید را گفته است.
دکتر نوریان در ادامه اظهار داشت: در قونیه دوستی داریم که استاد تاریخ در دانشگاه سلجوق است و بر زبان فارسی مسلط است. در سفری که پیش ایشان بودیم به اتفاق به گردشگاهی در نزدیک قونیه رفتیم که بسیار سرسبز و با صفا بود. ما در آنجا یاد این مطلب افتادیم که حسام الدین چلبی باغی داشته است و مولانا در آن باغ پای در آب گذاشته بود با مریدان گفت و گو میکرد. یکی از مریدان به مولانا گفت ما زمان شمس در قونیه نبودیم. می شود درباره ایشان صحبت کنید. مولانا انگشت در آب نهاد و بیرون آورد و گفت اگر شمس را ندیدید الان کسی را می بینید که از هر انگشتش چندین شمس می بارد. سطحی نگران از این مطلب شاید خودشیفتگی برداشت کنند اما مولانا هرگز چنین شخصیتی نبود و این موضوع آن مطلب را به خاطرمی آورد که اصلی است که در عرفان که خیلی روی آن تاکید می شود همان اصلی که ابوسعید اوبوالخیر گفت رحمت خدا بر کسی که هر جا که هست یک قدم جلوتر برود.
و مولانا با این نکته می خواست هشدار دهد که در یک نقطه توقف نکنید. شمس خیلی بزرگ است خیلی عظمت دارد اما نباید حتی در او توقف کرد باید عبور کرد. وی با اشاره به بیت
مکن در جسم و جان منزل، که این دونست و آن والا
قدم زین هر دو بیرون نه نه آنجا باش و نه اینجا
وی ادامه داد: وقتی به مرحله ای رسیدی که جسم دون است و جان والاست توقف نکن و مولانا هم با آن حرکت می گوید حتی در شمس هم نباید دیگر توقف کرد. یعنی من هم که مولانا هستم در شمس توقف نمی کنم.
نوریان اظهار داشت : ممکن است این سئوال پیش آید که چرا مولانا اینقدر درباره شمس اغراق کرده است. معنی آن این است که به نظر مولانا همه انسانهای کامل یک حقیقت واحدند که در هر روزگاری به شکلی تجلی پیدا می کنند. بنابراین شمس مظهر یک حقیقت واحد است.
مولانا با اشاره به نور شمعها یا نور کنگره های سر دیوار می گوید وقتی خورشید به این کنگره ها می تابد نور گسیخته است اما اگر این کنگره ها برداشته شود معلوم می شود که نور واحد است و یک حقیقت بیشتر نیست.
این استاد دانشگاه ادامه داد: بنابر این جدایی نیست و شمس در نظر مولانا حقیقت واحد است که در همه انسانهای کامل است و او مظهر آن حقیقت است و اینکه مولانا دیوان غزلیاتش را به نام شمس کرده است این است که بگوید شمس آن حقیقت واحد است.
در این جلسه که در کتابخانه الغدیر خمینی شهر برگزار شد.؛ عباس کیقبادی، مهندس هدایی، محسن نیکنام، مریم کرباسی، حسین عبدالوند و فریده گلی شعر خواندند.
دیدگاهتان را بنویسید