در فضای رسانهای ایران، توقیف آثار فرهنگی، از کتاب و فیلم گرفته تا تئاتر و سریالهای شبکه نمایش خانگی، نه پایان راه که اغلب شروعی پر سر و صداست. تجربههای اخیر سریالهایی مانند «تاسیان» و «سووشون» نشان میدهد که ممنوعیتهای کوتاهمدت، به جای سد راه انتشار محتوا، گاه به ابزاری برای جبران ضعفهای فیلمنامهای و جذب توجه رسانهای تبدیل میشوند؛ تاکتیکی زیرپوستی میان تولیدکننده، پلتفرم و فضای خاکستری مجوزدهی.
توقیف؛ از ممنوعیت تا مانور رسانهای
به گزارش سپاهان خبر ; سریالهای شبکه نمایش خانگی مدتهاست در مرز باریک میان قانون و سلیقه حرکت میکنند. توقیف ناگهانی «سووشون» تنها چند ساعت پس از انتشار، الگویی را تکرار کرد که پیشتر در «تاسیان» دیده بودیم: توقیف کوتاهمدت، بیانیههای پرطمطراق، بازگشت سریع به پلتفرم و در نهایت افزایش کنجکاوی عمومی و جذب مخاطب. این روند پرسش مهمی را مطرح میکند: آیا حواشی و توقیفها ضعفهای ساختاری اثر را میپوشانند؟ یا «توقیف» به ابزاری تبلیغاتی بدل شده که به جای جلوگیری از تخلف، به دیدهشدن بیشتر کمک میکند؟
«تاسیان»؛ نمونهای از بازی توقیف و بازگشت
سریال «تاسیان» نمونه بارز این الگوست. توقیف آن موجی از تبلیغات غیررسمی و کنجکاوی مخاطبان را به دنبال داشت. بسیاری معتقدند حواشی ساختگی حول توقیف، تاکتیکی برای افزایش آمار تماشا بوده است؛ روشی که اکنون در «سووشون» نیز به چشم میخورد.
در هفتههای پایانی پخش «تاسیان»، مخاطبان کاهش یافته بودند و تبلیغات شهری گسترده تنها بخشی از تلاش پلتفرم برای حفظ توجه بود. سوال اینجاست که آیا «سووشون» نیز همین مسیر را دنبال میکند؟
«سووشون»؛ میان ممیزی واقعی و نمایش رسانهای پلتفرم نماوا در واکنش به توقیف «سووشون» اعلام کرد که اختلاف تنها بر سر ۶۲ ثانیه محتوا بوده است، در حالی که دبیرخانه کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه، سریال را به دلیل محتوای خلاف قانون و بدون اصلاح منتشر شده دانسته است.
نماوا تأکید کرد که حدود ۲۰ دقیقه از سریال پیشتر حذف شده و حالا فقط به دلیل اختلاف سلیقهای بر سر بخش کوچکی از محتوا، توقیف شده است. این پلتفرم همچنین هشدار داد در صورت ادامه محدودیتها، هزینه اشتراک مخاطبانی که صرفاً برای تماشای «سووشون» اقدام کردهاند، بازگردانده خواهد شد.
قانون؛ از ابزار بازدارندگی تا ابزار رسانهای
وقتی مجازاتها صرفاً به تذکر یا انسداد چندساعته محدود میشوند، توقیف به ابزاری برای افزایش میل عمومی به دیدن اثر تبدیل میشود. در حالی که قانون میتواند قدرت بازدارندگی داشته باشد، فقدان ضمانت اجرایی آن را به ابزاری رسانهای تنزل میدهد.
این وضعیت باعث میشود قانون و نهادهای تنظیمگر اعتبار خود را از دست بدهند و توقیفها به جای جلوگیری از تخلف، به فرصتی برای تبلیغات بدل شوند.
تبلیغات از مسیر تخلف؛ زنگ خطری برای قانونگذار
تبدیل توقیف به ابزاری برای جلب توجه، شأن قانون و جایگاه نهادهای تنظیمگر را تضعیف میکند. در غیاب ضمانت اجرا، پلتفرمها و سازندگان میتوانند از فضای خاکستری میان توقیف و پخش بهرهبرداری کنند و مخاطب را به سوی تماشای آثار سوق دهند.
نقش مجلس، دادستانی و دستگاههای قانونگذار در ریلگذاری جدید برای انتشار محتوای فراگیر بیش از پیش اهمیت دارد تا از فرسایش اعتماد عمومی جلوگیری شود.
مرز نازک میان تخلف و تاکتیک
توقیف سریالهایی مانند «سووشون» بیشتر به ابزاری برای تبلیغ بدل شده تا ممنوعیت واقعی. سازندگان و پلتفرمها با آگاهی از واکنشهای رسانهای، گاه عمداً در این مسیر گام برمیدارند. وقتی نام سریالی توقیف میشود، حتی کسانی که پیشتر از آن بیخبر بودند، به دنبال دلیل ممنوعیت میروند و کنجکاوی عمومی افزایش مییابد. این چرخه باعث افزایش بازدید و ثبت اشتراک میشود، بدون آنکه هزینههای سنگین تبلیغات صرف شود.
نتیجهگیری؛ آیا ممنوعیتها اعتماد عمومی را فرسایش میدهند؟
«توقیف» به جای ابزار نظارتی، به ابزاری تبلیغاتی تبدیل شده که مخاطب را با حس «دیدن آنچه نمیگذارند دیده شود» همراه میکند. این پدیده باعث شده ممنوعیتها در ایران جذابیت پیدا کنند.
اما پرسش اساسی این است که آیا این روند در بلندمدت باعث فرسایش اعتماد عمومی به نهادهای قانونی و فرهنگی نمیشود؟ اگر حاشیهها دائماً پاداش بگیرند و متنها فراموش شوند، شأن قانون و شفافیت فرهنگی چه سرنوشتی خواهد داشت؟
واقعیت آن است که در این میان تنها اعتماد عمومی است که آسیب میبیند. قانون باید ابزار حفظ نظم و عدالت باشد، نه نردبانی برای دیده شدن. اگر این نکته نادیده گرفته شود، نه «سووشون» آخرین توقیف خواهد بود و نه تخلف آخرین مسیر دیدهشدن.
دیدگاهتان را بنویسید