×
×
آخرین اخبار

حجم‌هایی که فکر می‌کنند: خوانشی روان‌شناختی از سکوت مجسمه‌ها
گشتی در نمایشگاه «چَمیدگان» که در گالری «اکنون» برپاست

  • کد نوشته: 42124
  • 04 آذر 1404 - 11:23 ق.ظ
  • ۰
  • در سکوت سرد و سپید گالری، جایی که نور همچون نَفَسی آهسته بر دیوار می‌لغزد، پیکره‌هایی ایستاده‌اند که انگار از بطن اضطرابی کهنه متولد شده‌اند؛
    گشتی در نمایشگاه «چَمیدگان» که در گالری «اکنون» برپاست
  • در سکوت سرد و سپید گالری، جایی که نور همچون نَفَسی آهسته بر دیوار می‌لغزد، پیکره‌هایی ایستاده‌اند که انگار از بطن اضطرابی کهنه متولد شده‌اند؛ پیکره‌هایی که به‌جای آن‌که جهان بیرون را بازنمایی کنند، جهان درون انسان را به سطح می‌آورند. مجموعه‌ی «چَمیدگان» اثر مهشید حسینیان نه صرفاً نمایش چند بدن خمیده و کشیده، بلکه آشکارساز لرزش‌هایی است که ما به‌جای پنهان‌شان، در قالبی شاعرانه و جسمانی برهنه شده می‌بینیم.

    گشتی در نمایشگاه «چَمیدگان» که در گالری «اکنون» برپاست

    به گزارش پایگاه خبری سپاهان خبر; در نخستین نگاه، مجسمه‌ها شبیه انسان‌هایی‌اند که در لحظه‌ای میانی متوقف شده‌اند میانی میان سقوط و نجات، میان فرسودگی و ایستادن، میان وا دادن و ادامه دادن. این حالت میانی، همان «چَمیدگی» است؛ یک پیچش درونی که در زبان تن تجسم می‌یابد. حسینیان بدن را همچون روانی آشوب‌خورده می‌نگارد: بدنی که در برابر جهان نه می‌گریزد و نه تسلیم می‌شود، بلکه با تمام شکنندگی‌اش باقی می‌ماند. سطح آثار ناهموار، واجد زخم و شکستگی است؛ جایی که ماده‌ی خام به‌عنوان زبان دوم هنرمند عمل می‌کند.

    این بافت‌های ناتمام بیانگر نوعی حقیقت‌اند: حقیقت این‌که انسان نیز ناتمام است، همیشه در مسیر، همیشه در چالش با خویشتن. در روان‌شناسی هنر، ناتمامیِ عمدی سطح‌ها به مخاطب اجازه می‌دهد «فرآیند» را ببیند فرآیندی که چیزی شبیه مبارزه‌ی روانی یا یک دگرگونی درونی است. نگاه کردن به این آثار یعنی نگاه کردن به تن‌هایی که هنوز در حال ساخته شدن‌اند؛ همان‌گونه که روان آدمی نیز هرگز کامل نمی‌شود. بدن‌های کشیده و اندام‌های اغراق‌شده، حافظه‌ جمعی ما از رنج و مقاومت را فعال می‌کنند.

    در روان‌شناسیِ ادراک فیگوراتیو، کشیدگی اندام اغلب نشانه‌ای از «فراروی از مرزهای تحمل» است. گویی بدن از اندازه‌ی عادی خود خارج می‌شود تا چیزی را نشان دهد که در حالت معمول پنهان می‌ماند: فشار، اضطراب، یا جستجوی بی‌وقفه‌ی تعادل. هر اندام و عضله در این پیکره‌ها صدایی دارد؛ صدایی که بدون نیاز به چهره یا جزئیات آناتومیک، وضعیت روانی را روایت می‌کند.

    در یکی از پیکره‌ها، انسانی به چوبی تکیه داده است؛ چوب نه صرفاً تکیه‌گاه فیزیکی، بلکه استعاره‌ای از «اتکاهای روانی» است. همان چیزهایی که هر انسان در لحظات فرسودگی به آن‌ها چنگ می‌زند: خاطره‌ای، عشقی، ریشه‌ای، رابطه‌ای، یا حتی خشم و درد. در روان‌شناسی نمادها، چوب و تنه‌ی درخت همیشه با ریشه‌ها، ایستادگی و زخم‌پذیری در ارتباط‌اند. قرار دادن چنین تکیه‌گاهی در میان بدن، شکلی از گفت‌وگوی پنهان بین انسان و طبیعت است؛ طبیعتی که گاه حامی و گاه بی‌رحم است. این تعامل میان ماده و پیکره، بیانگر پیوند روان آدمی با جهان بیرون است این‌که هیچ انسانی به تنهایی بار زندگی را حمل نمی‌کند.

    در پیکره‌ی دیگر، بدنی در وضعیت گریز یا انفجار ایستاده است؛ دستان و پاها در حالتی بی‌تعادل، و تنه‌ای که گویی میان پیش‌روی و عقب‌نشینی گیر کرده. این بدنی است که از «درون» می‌چمد؛ یعنی از فشارهای روانی به سمت شکل تازه‌ای از خود هدایت می‌شود. روان‌شناسان هنر، چنین فرم‌هایی را «پیکره‌های انتقالی» می‌نامند: بدن‌هایی که در لحظه‌ی تغییر روانی متجمد شده‌اند. این لحظه نه آرام است و نه پایان یافته؛ بلکه آستانه‌ای لرزان است که انسان را از یک وضعیت وجودی به وضعیت دیگر می‌برد.

    نکته‌ای مهم در آثار حسینیان، بی‌چهرگی پیکره‌هاست؛ حذف چهره یعنی حذف هویت شخصی. این تکنیک از منظر روان‌شناختی دو کارکرد دارد:
    اول آن‌که «تن» را از فردیت رها می‌کند تا به ناخودآگاه جمعی نزدیک شود؛ دوم آن‌که اجازه می‌دهد مخاطب تصویر خود را در این تن‌ها بیندازد. وقتی چهره‌ای وجود ندارد، بدن به «آیینه» تبدیل می‌شود آیینه‌ای که هیچ‌کس در آن دقیقاً خود را نمی‌بیند، اما همه تکه‌ای از خویش را بازمی‌یابند. چنین تکنیکی مخاطب را از تماشاگر صرف، به مشارکت‌کننده‌ی تجربه‌ی روانی اثر تبدیل می‌کند.

    در بخش‌های پایانی نمایشگاه، پیکره‌هایی در کنار یکدیگر دیده می‌شوند؛ این هم‌جواری بدن‌ها نشان می‌دهد که «چمیدگی» فقط تجربه‌ای فردی نیست، بلکه لابه‌لای روابط انسانی شکل می‌گیرد. فشار، کشمکش، یا حتی حرکت تکاملی یک بدن بر بدن دیگر اثر می‌گذارد. این هم‌نشینی، اشاره‌ای ظریف به روان‌شناسی رابطه و اثرپذیری متقابل انسان‌ها دارد؛ این‌که هیچ بحرانی صرفاً متعلق به یک فرد نیست، و هیچ ایستادگی‌ای تنها رخ نمی‌دهد.

    «چمیدگان» در نهایت ما را با این حقیقت روبه‌رو می‌کند که بدن انسان، پیش از آن‌که ابزاری برای حرکت باشد، صفحه‌ای برای ثبت تجربه‌های روانی است. این پیکره‌ها به ما یادآوری می‌کنند که گاه روح آن‌قدر فشرده می‌شود که شکل بدن تغییر می‌کند؛ انگار روان و جسم در یک جدال موازی می‌لولند تا از هم عقب نمانند. زیبایی آثار حسینیان در همین هم‌زمانی رنج و حرکت، شکنندگی و ایستادگی است.

    در جهان «چمیدگان»، انسان فرو نمی‌ریزد؛ خم می‌شود، می‌لرزد، می‌چمد، اما در نهایت همان لرزش کوچک را به نیرویی برای ادامه‌ی راه بدل می‌کند. آثار حسینیان نه تنها بدن انسان را به فرم می‌کشند، بلکه روانِ او را نیز عینی و ملموس می‌سازند. تماشای این پیکره‌ها دعوتی است به مواجهه‌ی بی‌واسطه با درونی‌ترین وضعیت‌های انسان و شاید همین صداقت دردناک، دلیل قدرت بی‌چون‌وچرای این مجموعه باشد.

    نویسنده: آریانا معتمدیان دهکردی
    برچسب ها

    بیشتر بخوانید

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *