نمایشگاه «پرترههای دیدهنشده» یک نمایشگاه گروهی است که آثاری از هنرمندان معاصر از سراسر ایران را در کنار یکدیگر گرد آورده است؛ نمایشگاهی به گردآوری مائده حاجیان که تا ۱۰ دیماه ۱۴۰۴ در گالری اکنون اصفهان برپاست. این رویداد، نه صرفاً بهعنوان گردهمآیی چند اثر پرتره، بلکه بهمثابه بستری مفهومی برای بازاندیشی در چیستی چهره، هویت و روان انسان معاصر شکل گرفته است.
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر پایگاه خبری سپاهان خبر پرترهها در این نمایشگاه، بیش از آنکه قصد بازنمایی شباهت ظاهری داشته باشند، حامل تجربههایی درونیاند؛ تجربههایی که میان خاطره، فقدان، رؤیا و اضطراب در نوساناند و مخاطب را به مواجههای فراتر از دیدن صرف دعوت میکنند.
پرتره در قلمرو روانشناسی هنر
در روانشناسی هنر، پرتره همواره جایگاهی دوگانه داشته است: از یکسو تصویری از «دیگری» و از سوی دیگر، بازتابی از «خودِ» هنرمند. آنچه در این نمایشگاه برجسته میشود، غلبهی وجه دوم است. چهرهها بهجای آنکه تثبیتکنندهی هویت باشند، آن را دچار تزلزل میکنند. محوشدگی، حذف اجزای صورت، اغراق در چشمها یا پوشاندن دهان و بدن، همگی نشانههایی از گسست روانی و عدم قطعیت در تعریف «من» هستند.
از منظر روانکاوی، این پرترهها را میتوان بازنماییهایی از سوژهی ناتمام دانست؛ سوژهای که میان خودآگاه اجتماعی و ناخودآگاه فردی گرفتار شده است. بسیاری از چهرهها حالتی معلق دارند؛ نه کاملاً حاضرند و نه غایب. این تعلیق، یادآور وضعیت انسان معاصر است که در جهانی پرسرعت و پرفشار، پیوسته در حال بازتعریف خویش است.

تکنیک بهمثابه زبان روان
تنوع تکنیکها در نمایشگاه از طراحیهای ظریف و شکننده تا نقاشیهای لایهمند و خشن—نه یک انتخاب صرفاً فرمی، بلکه بازتابی از وضعیتهای روانی متفاوت است. در آثاری که با آبرنگ یا رنگهای رقیق اجرا شدهاند، سیالیت رنگ تداعیگر حافظه و رؤیاست؛ جایی که مرزها مشخص نیستند و چهره در حال فروپاشی یا تولدی دوباره است. در مقابل، ضربهقلمهای تند، بافتهای خراشیده و رنگهای فشرده، نوعی اضطراب یا تنش درونی را بازنمایی میکنند؛ گویی هنرمند در حال جدال با تصویر است.
در روانشناسی هنر، تکنیک اغلب بهعنوان امتداد بدن و ذهن هنرمند تلقی میشود. در اینجا، دستِ هنرمند نه ابزاری برای کنترل، بلکه واسطهای برای بروز ناخودآگاه است. به همین دلیل، ناتمامی و نقص، بهجای آنکه ضعف تلقی شود، به بخشی از معنا بدل میشود.
یکی از مؤلفههای مشترک پرترهها، مسئلهی نگاه است. چشمها یا بهگونهای غیرمستقیم مخاطب را مینگرند یا اساساً از دسترس خارج شدهاند. این حذف یا انحراف نگاه، از منظر روانشناسی، میتواند نشانهی امتناع از برقراری رابطهی مستقیم با جهان بیرون باشد؛ گویی سوژه ترجیح میدهد در پناه درون خویش باقی بماند.
همچنین پوشاندن بخشهایی از چهره یا بدن، بهویژه در پرترههای زنانه، لایهای اجتماعی-روانی به آثار میافزاید. این پوشیدگی نه صرفاً نماد سانسور بیرونی، بلکه نشانهای از درونیشدن محدودیتهاست؛ جایی که سوژه خود به عامل پنهانسازی بدل میشود.
پرتره بهعنوان حافظهی جمعی
اگرچه هر اثر حاصل تجربهی فردی هنرمند است، اما در کنار هم قرار گرفتن این پرترهها، نوعی حافظهی جمعی میسازد. چهرهها به تیپ یا نماد فروکاسته نمیشوند، اما در عین حال، نمایندهی وضعیتی مشترکاند: تجربهی زیستن در جهانی ناپایدار، پر از گسستهای عاطفی و هویتی.
از این منظر، نمایشگاه را میتوان همچون آرشیوی عاطفی خواند؛ آرشیوی از احساسات سرکوبشده، رؤیاهای نیمهتمام و ترسهایی که در لایههای رنگ و خط رسوب کردهاند.
«پرترههای دیدهنشده» تلاشی است برای عبور از پرتره بهعنوان تصویر و رسیدن به پرتره بهعنوان وضعیت روانی. این نمایشگاه، با تکیه بر تنوع تکنیکها و وحدت دغدغهها، نشان میدهد که چهره هنوز یکی از صادقانهترین میدانها برای بازنمایی بحرانهای درونی انسان معاصر است.
در نهایت، این پرترهها دیدهنشدهاند، نه از آنرو که پنهان ماندهاند، بلکه زیرا دیدنشان مستلزم مکث، تأمل و شجاعت مواجهه با لایههای ناپیدای روان است؛ جایی که هنر، بهجای پاسخ دادن، پرسش را عمیقتر میکند.











دیدگاهتان را بنویسید