فریدون نجفی از آن دسته فیلمسازانی است که سینمایش با خاک و مردم پیوند خورده است. از اسکیباز تا موی گرگ او کودکان را به سفری میبرد میان خیال و واقعیت، تا نشان دهد در دل سادهترین باورها، میتوان پیچیدهترین مفاهیم انسانی را جستوجو کرد. فیلم موی گرگ ساخته وی نیز در سی و هفتمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان جایزه ویژه صلح را از آن خود کرد. موی گرگ چهارمین فیلم بلند فریدون نجفی است . با وی به گفتگو نشستیم تا با ریشههای فرهنگی آثارش، نسبتش با طبیعت و کودکی، و دنیای شاعرانهی فیلم موی گرگ بیشتر آشنا شویم ، آنچه میخوانید ماحصل گفتگوی پایگاه خبری سپاهان خبر با این کارگردان است .
از اسکیباز تا موی گرگ، قهرمانان شما در فیلم ها همیشه کودک هستند چرا دنیای کودکانه این قدر در سینمای شما پررنگ است؟
من پیش از آنکه فیلمساز باشم، خودم را یک فعال محیط زیست میدانم. من در منطقهای زیستهام که آداب، رسوم و فرهنگ خاصی دارد و هنوز هم برخی باورهای کهن در آن حضور دارند. کودکان برای من صدای پاک همان فرهنگ هستند. آنها بی واسطه میبینند، میپرسند و حس میکنند. به همین دلیل معتقدم حرفهای بزرگ را میتوان با زبان آنها به جهان گفت.
قهرمان فیلم جدیدتان، آشو در ادامهی مسیر جولی در اسکیباز است؟
به نظرم بله، آشو ادامه همان جهان است. در اسکیباز پسرکی را داشتیم که در دل طبیعت، با شجاعت و سادگیاش معنا مییافت. حالا در موی گرگ با نوجوانی مواجه هستیم که در میانه باورهای محلی و آرزوهای شخصی قرار میگیرد. اگر جولی آغاز فهم دنیا است، آشو مرحله انتخاب است جایی که کودک آرامآرام با واقعیت روبه رو میشود و باید تصمیم بگیرد چه کسی باشد.
در موی گرگ به موضوعی بومی و خرافی هم اشاره کردهاید چرا این مسئله برایتان اهمیت دارد؟
چون من از دل همان مردم هستم. در منطقهای زندگی کردهام که هنوز خرافهها و باورهای قدیمی حضور دارند. برایم مهم بود نشان دهم چگونه همین باورها میتوانند بر سرنوشت کودکان تأثیر بگذارند. موی گرگ حاصل تأمل در همین مسئله است و تقابل خیال کودکانه با سنگینی باورهای قدیمی را نشان می دهد .
بسیاری از منتقدان میگویند فیلم شما حال وهوایی شاعرانه دارد، با نوعی واقعگرایی مستندگونه به نظرتان این رویکرد آگاهانه بود؟
بله، کاملاً درست است من میخواستم مخاطب حس کند با واقعیت روبه رو است، نه یک داستان ساختگی ، برای همین فیلم را به صورت مستند گونه فیلم برداری کردیم تا باورپذیری بیشتری داشته باشد. تماشاگر وقتی احساس کند در دل زندگی واقعی قرار گرفته، راحتتر با قهرمان نوجوان همراه میشود.
کار با بازیگران کودک همیشه سخت است تجربهی شما در موی گرگ چطور بود؟
خیلی دشوار بود اما در عین حال لذت بخش هم بود ، کودکان بداهه پردازان فوقالعادهای هستند و اگر درست هدایت شوند، میتوانند طبیعیترین و خالصترین احساسات را جلوی دوربین بیاورند. خوشبختانه بازیگران کودک ما، مخصوصاً محمدرضا عالیور، بهخوبی از پس نقشها برآمدند او واقعاً در جهان فیلم زندگی میکرد.
شما در بخشی از نشست گفتید پایان فیلم میتواند آغاز داستانی تازه باشد یعنی احتمال ساخت دنبالهی موی گرگ وجود دارد؟
بله شاید ادامه آن را بسازم در حقیقت پایان فیلم عمدا باز است، چون برای من قصهی کودکی هیچ وقت تمام نمیشود هر کودک در مسیر رشد خود، دهها بار دوباره متولد میشود و شاید روزی ادامه این مسیر را در فیلم دیگری روایت کنم.
نگاه شما به سینمای کودک چیست برای کودک فیلم میسازید یا دربارهی کودک؟
تلاشم همیشه این بوده که میان این دو حرکت کنم نمیخواهم فقط برای سرگرمی کودک بسازم و نه فقط برای بزرگسالانی که کودک را از بیرون تماشا میکنند من میخواهم فیلمهایم سندی تصویری از زیست واقعی کودکان باشند آینهای که جهان ساده و صادق و پر از سؤال آنها را نشان دهد .
در پایان اگر بخواهید دنیای سینمای خودتان را در یک جمله توصیف کنید چه میگویید؟
میگویم سینمای من، سینمای زیستن است. از خاک و باد و کودکی میآید و سعی دارد جهان را از نگاه پاک ترین راویانش، یعنی بچهها، بازتعریف کند.
دیدگاهتان را بنویسید