تابستان سال جاری با ۳۰ فقره قتل زنان به دست نزدیکترین مردان زندگیشان به پایان رسید؛ آماری تکاندهنده که نشان میدهد خشونت علیه زنان نه تنها یک مسأله فردی، بلکه یک پدیده اجتماعی پیچیده و ساختاری است.
به گزارش سپاهان خبر; در واقع خشونت علیه زنان مسألهای ریشهدار و پیچیده است که به عوامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و قانونی مرتبط میشود. تنها با همکاری همگانی، افزایش سواد عاطفی، اصلاح قوانین و بهبود شرایط اقتصادی میتوان امید داشت که این چرخه شوم شکسته شود. صدور مجوزهای قانونی دقیقتر، آموزشهای هدفمند برای ارتقای فرهنگ گفتوگو و توجه ویژه به نقش خانواده و نظام آموزشی از پیشنیازهای حیاتی این راه هستند.
برای بررسی عمیقتر این موضوع، با یک محقق و آسیبشناس اجتماعی اصفهانی به گفتوگو نشستیم تا چالشها، ریشهها و راهکارهای مقابله با خشونت خانگی و قتل زنان را مورد بحث قرار دهیم و بیش از همه بدانیم خشونت علیه زنان؛ بحران اجتماعی است یا مشکل فردی؟
خشونت علیه زنان در جامعه ما عمدتاً ناشی از چه عواملی است؟ آیا این مسأله صرفاً فردی است یا باید آن را به صورت یک بحران اجتماعی نگاه کرد؟
خشونت علیه زنان پدیدهای فردی نیست؛ بلکه یک بحران اجتماعی است که ریشه در ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دارد. وقتی آمار خشونتهای خانگی و قتلها اینقدر بالا میرود، دیگر نمیتوان آن را به مسائل فردی کاهش داد. مثلاً اگر تنها چند نفر معتاد باشند میتوان به صورت فردی بررسی کرد، اما وقتی هزاران نفر چنین وضعیتی دارند، یعنی یک مشکل اجتماعی است. در جامعه ما خشونت ضد زنان محصول فرهنگ پدرسالاری و نواقص آموزش عاطفی است که هنوز به صورت سیستماتیک اصلاح نشدهاند.
سواد عاطفی چه نقشی در کنترل خشونت و بهبود روابط خانوادگی دارد؟
متأسفانه سواد عاطفی در جامعه ما بسیار پایین است، به ویژه در میان مردان. زمانی که مردان نتوانند با همسر و فرزندان خود گفتوگو و ارتباط مؤثر برقرار کنند، محیط خانه به جای امن به مکانی پر از تنش و خشونت تبدیل میشود. فرهنگ ما بهظاهر بر مروت و مدارا تأکید دارد، اما در عمل، نبود مهارتهای گفتوگوی مدنی و عاطفی منجر به افزایش پرخاشگری میشود. گفتوگو به معنای فهمیدن دیگری و ارتقای دوطرف است، اما در خانوادههای ما اغلب شاهد مونولوگ هستیم که دهانها باز میشوند ولی حرفها شنیده نمیشود.
به نظر شما نقش نظام آموزشی و مدارس در پیشگیری از خشونت خانگی چیست؟
متأسفانه مدارس ما بیشتر بر پایه آموزش علمی و قبولی در کنکور پایهریزی شدهاند و کمتر به پرورش انسانی و ارتقای سواد عاطفی میپردازند. سواد عاطفی باید جزو آموزشهای اجباری و مستمر باشد، همانطور که برای رانندگی مدرک لازم داریم. وقتی دانشآموزان به مهارتهای عاطفی مسلط نباشند، الگوهای سالم ارتباطی شکل نمیگیرد و خشونت به صورت طبیعی جایگزین گفتوگو میشود. دلیل عقب ماندن برخی مردان در حوزه مهارتهای ارتباطی و عاطفی نسبت به زنان، همین بیتوجهی به تربیت همهجانبه است.
در حال حاضر چه مشکلات حقوقی و قانونی سبب شده تا خشونت علیه زنان کمتر کنترل شود؟ آیا قانون در این زمینه کارآمد نیست؟
یکی از مشکلات جدی، ناهماهنگی قوانین با تحولات اجتماعی است. قانون باید سریعتر خودش را با شرایط جدید تطبیق دهد، ولی متأسفانه در کشور ما این امر اتفاق نمیافتد. قوانین قدیمی و مربوط به عرف گذشته هنوز پابرجا هستند و در برخی مناطق حتی ازدواج اجباری و موارد مشابه وجود دارد که منجر به خشونت و پرخاشگری میشود. فقه ما اگر روزآمد شود، میتواند این خلاها را پر کند، اما اراده جدی برای اصلاح فوری و کارآمد قوانین وجود ندارد. بهتر است برای پیشگیری از خشونت، علاوه بر اصلاح قانون، آموزش گسترده و نظاممند برای خانوادهها اجرا شود.
خب با این اوصاف چطور میتوان این چرخه خشونت را در جامعه شکست داد؟ آیا اصلا ممکن است؟
خشونت یادگرفتنی است و متأسفانه جامعه ما نسبت به آن بیتفاوت شده است. وقتی کودک در محیطی خشونتآمیز بزرگ میشود، آن رفتار را یاد گرفته و ممکن است در بزرگسالی آن را تکرار کند. نکته عجیب این است که در جامعه ایران، رفتارهای خشونتآمیز ضمن جامعه پذیری شدیداً پررنگ و رفتارهای عادی مثل نزدیکی و محبت گاهی تابو شدهاند. این مشکل اساسی است، چون حافظه روانی ما همانند ضبط صوت است و حتی بدون یادآوری آگاهانه، خشونتهای دیده شده در گذشته اثرشان بروز میکند. بنابراین آموزش در این زمینه بسیار ضروری است.
به چه صورت وضعیت اقتصادی خانوادهها میتواند بر میزان خشونت تاثیر بگذارد؟
هیچ شکی نیست که شرایط اقتصادی و معیشتی مستقیماً بر دامنۀ خشونت خانگی تاثیر میگذارد. وقتی خانواده در فشار اقتصادی استرس داشته باشد، احتمال پرخاشگری افزایش مییابد. علاوه بر آن، بیکاری و ناباروری فرهنگی و اجتماعی، زمینهساز رفتارهای ناآرام و خشونتآمیز میشوند. بهترین مسیر پیشگیری از خشونت، علاوه بر آموزش و قانونگذاری، بهبود وضعیت اقتصادی و افزایش امنیت روانی خانوادههاست تا فشارهای روانی کاهش یابد.
چه راهکارهایی برای مقابله با خشونت و کاهش قتل زنان پیشنهاد میکنید؟
باید در سطح ملی و استانی مراکز تخصصی مدیریت خشونت ایجاد شود که آموزش سواد عاطفی را هم در خانوادهها و هم در مدارس و دانشگاهها برگزار کند. آموزش باید اجباری و مکرر باشد، و روانشناسان و جامعهشناسان در این امر نقش اساسی ایفا کنند. رسانهها نیز باید پوشش بیشتری به مسایل خشونت بدهند تا آگاهی عمومی بالا رود. همچنین، قانونگذار باید با سرعت بیشتری لایحههای حمایتی و بازدارنده را تصویب و اجرا کند تا قربانیان امنیت بیشتری داشته باشند.
دیدگاهتان را بنویسید