به نظر میرسد این روزها پس از جنگ ۱۲ روزه، به ویژه در جریان ادامه روند مذاکرات، دستگاه دیپلماسی بیشتر از هر زمان دیگری تحت فشارهای داخلی و خارجی قرار دارد. بدون تعارف و به دور از هر نوع نگاه جانبدارانهای بگوییم؛ به گزارش پایگاه خبری سپاهان خبر; آن اندازه که تیم مذاکرهکننده جمهوری اسلامی ایران از خیلی پیشترها و قبل از آغاز گفتگوهای غیرمستقیم، با تنشهای چپ و راستی دست به یقه بود، تیم مقابل نبود .
البته شاید برخی بر این عقیده باشند که طرف مقابل هم، در داخل کشورش با گروههای مختلف افراطی و تندرو مواجه است. بله یقیناً کسی چنین قاعدهای را نادیده نمیگیرد، اما مسئله این است که شرایط بینالمللی و بقا هر کشور تا چه اندازه با موضوعات اجتماعی و سیاسی داخلیش گره خورده و تحت تأثیر یکدیگر قرار دارد.
شاید هم عدهای با تکیه بر شعار دموکراسی و آزادی بیان توجیهشان این باشد که مانند بسیاری از جوامع هر فرد و طیفی میتواند عقایدش را بیان کند. در این خصوص هم اذعان داریم که یقیناً پویایی هر جامعهای منوط بر همین اصل است، منتهی در اینجا دو باید و نباید مطرح است: اول اینکه باید در همه زمانها و ادوار، حمایت از آزادی بیان اجازه ظهور و قدرت ایجادی پیدا کند، نه صرفاً به اقتضای زمان و مکان، و دوم اینکه نباید آزادی بیان، بهانهای باشد تا همچنان عقاید قشری خاص، هرچند معدود، به سایر اقشار یک سرزمین تحمیل گردد.
بهعنوان مثال اینکه فلان جناح رسانهای یا سیاسی در بخشهای مختلف حکمرانی در بحبوحه اعمال شدیدترین رفتارهای خصمانه بیرونی بر کشورمان، در گفتار و اظهار نظرهایش هیچ ملاحظاتی را رعایت نکند، به صرف آزادی بیان، به نظر باید به دغدغهمندیهایشان شک کرد.
هزینهسازی به سبک ناسازگاری و چندقطبیسازی جامعه، ترفندی است که اتفاقاً باید بیشتر از همه مورد توجه دستگاههای امنیتی و نظارتی کشور قرار گیرد؛ هرچند متأسفانه این نوع بدخیمی چنان در لایههای گوناگون کشورمان رخنه کرده و پیشرفت داشته است که به قول معروف دیگر نمیدانی که آیا هر چه بگندد را میتوان نمکش زد؟
بدون شک، غم وطن داشتن یعنی اینکه بدانی در شرایطی که خاکت را کاملاً مهندسیشده مورد هدف قرار دادهاند تا گوشهگوشهاش را به توبره بکشند، تو باید بر انسجام و همدلی و همراهی هرچه بیشتر با مردم و نظام کشور اثرگذار باشی، نه اینکه با دهان گشادیهای کددهنده، بر طبل شادانههای دشمن بکوبی.
اینکه چشمت را بر اوضاع بحرانی کشور ببندی و در پوشش رسانه و نماینده و مسئول پیشین، به خودت حق بدهی که به طور واضح شخص رئیسجمهور را به سخره بگیری و مورد اتهام و توهین قرار دهی و بعد اسمش را طنز بگذاری، یا در جای دیگر با ژست همهچیزدانی به دنبال تضعیف دستگاه دیپلماسی باشی، همه اینها متبادرکننده یک موضوع است و آن اینکه «خائنان همان نامحرمان به ظاهر محرم هستند» و متأسفانه اندک نیستید شما آشنایان غریب.
اگرچه اظهرمنالشمس بودن این ادعا ردپایی به درازای تاریخ کشورمان دارد، با این حال تنها به ذکر سه سنگاندازی تخریبگرانه که به نوبه خود باعث پیچیدهتر شدن مسیر دیپلماسی شد بسنده میشود:
یک موردش؛ اظهار نظرهایی که توسط همان اهالی پیرامون میزان خسارتهای ناشی از حملات موشکی آمریکا و اسرائیل به مراکز هستهای فردو – نطنز و اصفهان صورت گرفت، آن هم بدون اینکه تفکری راجع به تبعات آن داشته باشند.
وقتی بارها و بارها از تریبونهای مختلف عنوان میکنند که «هیچ ضرر و آسیبی به مواد غنیشده و اورانیومها وارد نشده چون قبلاً به اماکن دیگری منتقل شده است» در حالی که وزارت امور خارجه خلاف آن را اعلام میکند و عمق آسیبها را بسیار جدی توصیف میکند، این یعنی اینکه خاطرجمع باشید که همچنان بهانه برای تجاوز به خاک ایران را دارید؛ یعنی «ما اهالی نفاق در حال گرا دادنهای رسمی به دشمن هستیم» .
نمونه دیگرش، پس از برقراری آتشبس بود، یعنی همان روزی که مجید تخت روانچی، معاون وزیر امور خارجه، در کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی حاضر شد و با اعضا گفتگو کرد و بعدش صراحتاً اعلام کرد که هیچ قرار مذاکره و ملاقاتی با طرف آمریکایی نداریم. این در حالی بود که تا چند روز قبل از آن سید عباس عراقچی گفته بود: «در صورت تغییر رفتار طرف مقابل و تأکید بر پذیرش همان شروط قبلی ایران، احتمال ازسرگیری مذاکرات غیرمستقیم وجود دارد»، اما اظهار نظر و تکهپرانیهای عدهای از همان اهالی موجبات تحریک، زباندرازی و زیادهخواهیهای بیشتر طرف مقابل را فراهم کرد.
مورد بعدی که میتوان اشاره کرد؛ هجمههایی بود که آن روز در صحن علنی مجلس و سپس کمیسیون امنیت ملی علیه رئیس دستگاه دیپلماسی وارد کردند و به جای همفکریهای غیرمغرضانه، جلسه را به سمت تنش کشاندند تا فضای کشور را نسبت به گفتگوها منفی نشان دهند و باز به نوعی دیگر مردم را به نظام و حاکمیت بدبین سازند و از آب گلآلود داخلی و بینالمللی که درست میشود کاسبی کنند .
البته هرآنچه که در این یادداشت ذکر شد نیازمند ساعتها آسیبشناسی و تجزیه و تحلیل از ابعاد گوناگون است اما با توجه به شرایط کنونی کشور باید چند کلیت را مدنظر قرار داد؛ اینکه اگرچه برخی از سیاسیون وجود این چندصداییها را لازم میدانند، منتهی مراقب باشیم که ریشه صداهایی که به اسم آزادی بیان بلند میشود کجاست و قرار است به کجا برسد؟
اینکه بخواهیم یا نخواهیم باید ابتدا به توافقات داخلی دست پیدا کنیم و سپس وارد گود گفتگوها شویم تا بعدها سیبل افکار عمومی قرار نگیریم و دلیل قانعکنندهای برای هرنوع برد و باختی داشته باشیم.
در همین عادیانگاری اظهار نظرهای همان اهالی، حواسمان به این نکته هم باشد که به گواه تاریخ اغلب اوقات باید وجود مزدوران را در لایهبهلایه سیستم حکمرانی جستجو کرد، همانهایی که بارها و بارها در واکنش به مسائل اجتماعی و سیاسی کشور به طرز قابل تاملی سینهچاک کردند و هنر تاریخی در دوخت و دوز موضوعات نه چندان مهم جامعه به اولویتهای اصلی کشور را دارند. شکی نیست که با رعایت این هشیاریها میتوان کمک کرد تا زحمات دستگاه دیپلماسی کشور در روند مذاکرات احتمالی مقتدرانهتر و البته سریعتر به نتیجه برسد.
دیدگاهتان را بنویسید