×
×

نگاهی به «قضیه شکل اول، شکل دوم» کیارستمی به بهانه‌ نمایش آن در شهر کتاب بهار ؛
اکران دوباره‌ یک پرسش ماندگار !

  • کد نوشته: 32644
  • 23 تیر 1404
  • ۰
  • این روزها که مستندهای پرسش‌گر و تأمل‌برانگیز کمتر مجال دیده شدن دارند، نمایش دوباره‌ «قضیه شکل اول، شکل دوم» ساخته‌ عباس کیارستمی در شهرکتاب بهار فرصتی ارزشمند است تا بار دیگر به یکی از تجربه‌های شاخص سینمای مستند ایران بپردازیم.
    اکران دوباره‌ یک پرسش ماندگار !
  • این روزها که مستندهای پرسش‌گر و تأمل‌برانگیز کمتر مجال دیده شدن دارند، نمایش دوباره‌ «قضیه شکل اول، شکل دوم» ساخته‌ عباس کیارستمی در شهرکتاب بهار فرصتی ارزشمند است تا بار دیگر به یکی از تجربه‌های شاخص سینمای مستند ایران بپردازیم.

    به گزارش پایگاه خبری سپاهان خبر این فیلم نه‌تنها بازتابی از فضای اجتماعی و سیاسی سال‌های نخست پس از انقلاب است، بلکه با ساختاری نوآورانه، تماشاگر را به مشارکت در داوری و تأمل دعوت می‌کند.

    به بهانه‌ی این اکران محدود اما معنادار، نگاهی دوباره به این اثر مهم داشته‌ایم تا ببینیم چگونه پرسش ساده‌ای درباره‌ی انضباط در کلاس درس، به گفت‌وگویی فراگیر درباره‌ی مسئولیت، تربیت و قدرت بدل می‌شود.

    در مواجهه با یک اثر هنری، به‌ویژه در ژانر مستند، نمی‌توان از تاریخ‌مندی آن چشم پوشید؛ چرا که هر فیلم پژواکی‌ست از زمانه‌ای که در آن زاده شده و هر قاب، ردّی از شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دوران خود را بر تن دارد. نادیده گرفتن این زمینه، همچون ورود به متنی بی‌سطر و بی‌سراست؛

    مواجهه‌ای گیج، معلق و ناتمام. اما آن‌سوتر، در دل مسیر پُرپیچ‌وخم کارنامه‌ی یک فیلم‌ساز، گاه رشته‌ای باریک اما پیوسته از درون‌مایه‌ها، دغدغه‌ها و پرسش‌ها امتداد می‌یابد؛ رشته‌ای که فهم هر اثر را به بافت کلی‌تر آثار او گره می‌زند. عباس کیارستمی، در مقام هنرمندی که از دل آموزش و مشاهده سینما را می‌سازد، یکی از نمونه‌های بارز این تداوم اندیشگی‌ست.

    اکران دوباره‌ یک پرسش ماندگار !

    از این منظر، نمی‌توان «قضیه شکل اول، شکل دوم» را به‌تنهایی نگریست، بی‌آنکه نیم‌نگاهی به دیگر فیلم‌های پداگوژیک و تربیتی او همچون «دو راه حل برای یک مسئله»، «به ترتیب یا بدون ترتیب»، «اولی‌ها» و «مشق شب» نیندازیم.

    فیلم‌هایی که هر یک در دل مدرسه و مناسبات کودک و قدرت، مسئله‌ای اخلاقی یا آموزشی را طرح می‌کنند، اما از حد آموزش فراتر می‌روند و بدل به بیانیه‌هایی تأمل‌برانگیز درباره‌ی جامعه، قضاوت و مسئولیت می‌شوند. آن‌چه در نگاه نخست مسئله‌ای انضباطی در کلاس درس به نظر می‌رسد، در این آثار به استعاره‌ای از جامعه‌ای در حال شکل‌گیری و بازاندیشی بدل می‌شود.

    عباس کیارستمی، همچون کاشفی در میانه‌ راه، ناگهان خود را نه با یک مسئله‌ ساده‌ی آموزشی، بلکه با پرسشی بنیادین‌تر روبه‌رو می‌بیند؛ طوفانی از وقایع اجتماعی و سیاسی فیلم او را درمی‌نوردد و مسیر روایت را تغییر می‌دهد. آن‌چه در آغاز، تمرینی در سنجش عدالت، انضباط و قضاوت فردی در یک کلاس درس بود، در میانه‌ی مسیر به سندی تاریخی بدل می‌شود؛

    فیلم‌ساز با بازنگری در ساختار اثر، تغییر مصاحبه‌شوندگان و افزودن صداهایی تازه از دل قدرت و جامعه، مسئله‌ی اخلاقی آغازین را به لحظه‌ی انقلابی پیوند می‌زند. بدین‌گونه، فیلم نه‌فقط بازتاب یک معضل آموزشی، بلکه آیینه‌ای تمام‌نما از درهم‌تنیدگی نهاد آموزش با تحولات سیاسی و چرخش گفتمانی جامعه‌ای در آستانه‌ی نظامی نو است.

    از این چشم‌انداز، «قضیه شکل اول، شکل دوم» را می‌توان چونان تحقیقی بصری خواند؛ پژوهشی که در آن تصویر و پرسش هم‌زمان با یکدیگر پیش می‌روند تا نشان دهند چگونه تصمیم‌گیری‌های کوچک در سطح کلاس، به‌مثابه تمرینی برای زیستن در جهان بزرگ‌تر سیاست و قدرت عمل می‌کنند.

    کیارستمی در «قضیه شکل اول، شکل دوم» نه‌فقط به‌عنوان یک ناظر، بلکه به‌عنوان کنشگری آگاه و مداخله‌گر وارد میدان می‌شود. با نمایش بی‌پرده‌ی تجهیزات فیلم‌سازی، حضور محسوس دوربین و گسست‌های تأمل‌برانگیز میان صحنه‌ها، او پرده از چهره‌ی بی‌طرفِ مستند کنار می‌زند و افسانه‌ی رئالیسم عینی را به پرسش می‌کشد.

    این خودآگاهی سینمایی که فیلم را به قلمرویی میان مستند و متافیلم می‌کشاند، تماشاگر را نیز در فرآیند تولید معنا شریک می‌کند؛ تماشاگری که دیگر تنها شاهد نیست، بلکه درگیر بازی پیچیده‌ی داوری، اخلاق و قدرت می‌شود.

    در همین بستر است که کیارستمی، به‌جای انتخاب یکی از دو شکلِ اولیه‌ ماجرا، مسیر سومی را می‌گشاید؛ شکلی که نه حاصل قضاوت دیگران، بلکه برآمده از تجربه‌ی پرپیچ‌وخمِ خود اوست در مواجهه با پاسخ‌ها، تردیدها و تناقض‌ها. سرگردانی‌اش در برابر سخنان صریح و گاه متناقض هنرمندانی چون نورالدین زرین‌کلک، تجربه‌ای است از زیستن در دل ابهام که در نهایت به صدایی جمعی ختم می‌شود؛ صدای دانش‌آموزان، صدایی درهم اما هم‌دل که ساز نافرمانی می‌زند.

    انتخاب نهایی فیلم‌ساز، با آن تصویر نمادینِ هم‌زمانی اعتراض همه‌ی بچه‌ها، بیش از آن‌که بازگشتی به انضباط باشد، گامی‌ست به سوی رؤیایی آرمان‌شهری که گلزاده غفوری در تحلیل خود ترسیم کرده بود: جایی که سیستم تنها زمانی تغییر می‌کند که همه، بی‌هیچ واهمه، زیر میز بزنند.

    در نهایت، «قضیه شکل اول، شکل دوم» تنها مستندی درباره‌ی انضباط در کلاس یا بازتابی از یک لحظه‌ی تاریخی نیست؛ بلکه تمرینی است در دیدن، در پرسیدن و در به تعلیق درآوردن یقین‌ها.

    کیارستمی با زبانی مینیمال اما اندیشه‌محور، نه پاسخی قطعی، بلکه میدانی برای تأمل فراهم می‌آورد؛ میدانی که در آن مخاطب ناگزیر است هم خود را و هم جامعه‌اش را به داوری بنشینند. و شاید راز ماندگاری این فیلم نیز در همین باشد: در آن‌که هنوز، پس از سال‌ها، ما را دعوت می‌کند به بازنگری در شکل‌ها و به جسارتِ تصور شکلی دیگر.

    نویسنده: آریانا معتمدیان دهکردی
    برچسب ها

    دسته بندی مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *