امیرحسین ثقفی، کارگردان جوان سینمای ایران، تاکنون چند فیلم بلند ساخته است که عبارتند از: «مرگ کسب و کار من است»، «روسی»، «هلن» ، «مردی که اسب شد» ، «همهچیز برای فروش » و «کوچه ژاپنیها».
به گزارش پایگاه خبری سپاهان خبر فیلمهای وی دارای ویژگیهایی مشترک از جمله تأکید بر قاببندیهای دقیق و استفاده از تکنیک نوآر هستند، اما داستان و شخصیتپردازی در آثار او به مذاق بسیاری از مخاطبان خوش نمیآید. «کوچه ژاپنیها» جدیدترین اثر او است که در این نقد به بررسی نقاط قوت و ضعف آن پرداخته میشود.
داستان فیلم کوچه ژاپنیها
فیلم داستان مردی است که به جرم قتل همسرش به زندان افتاده و پس از هشت سال به جنون مبتلا شده است. وی در زمان انتقال به بیمارستان فرار میکند و به دنبال کشتار یکی از ثروتمندان شهر و زیردستانش میافتد که گفته میشود در تجارتهای غیرقانونی فعالیت دارد. داستان فیلم بسیار شلخته و فاقد تعلیق است؛ بهگونهای که کل فیلم با همین خلاصه دو خطی قابل توضیح است و هیچ پیچیدگی روایتی یا شخصیتپردازی قابل تامل وجود ندارد.
بیقصه و بیتعلیق
یکی از بزرگترین مشکلات فیلم کوچه ژاپنیها، نبود قصهگویی منسجم و پرداخت شخصیتهاست. فیلم نه قصه خوب تعریف میکند و نه شخصیتهای چندبعدی ارائه میدهد، این مسئله باعث شده مخاطب نتواند با داستان ارتباط برقرار کند و فیلم فاقد هرگونه هیجان و کشش باشد.
حذف طبقه متوسط اجتماعی در فیلمهای اجتماعی
فیلمهای اجتماعی سالهای اخیر سینمای ایران با حذف طبقه متوسط به نوعی نمایشگر دوگانگی شدید فقر و ثروت شدهاند. در کوچه ژاپنیها نیز به جای پرداختن به دغدغههای واقعگرایانه و متنوع جامعه، فقط به تصویرسازی قسمتهای سیاه و تاریک جامعه پرداخته شده است که این امر به تضعیف باورپذیری داستان کمک کرده است.
نام فیلم و ارتباطش با مضمون
اسم فیلم «کوچه ژاپنیها» هیچ ارتباط ملموس و مستقیمی با داستان ندارد و نه کوچهای به این نام در فیلم دیده میشود و نه اصطلاحی است که تداعیگر موضوع فیلم باشد؛ این عدم تطابق باعث سردرگمی مخاطب درباره اهداف کارگردان شده است.
شخصیتپردازی ضعیف و سردرگمکننده
شخصیت اصلی فیلم، با بازی مجید مظفری، که قاتل همسرش است و به جنون رسیده، هیچ پیشزمینه روانشناختی یا شخصیتی مناسبی ارائه نشده تا مخاطب بتواند انگیزهها و تصمیمات او را درک کند. ضدقهرمان فیلم نیز فاقد ویژگیهای واضح و قابل درک بوده و ارتباط او با قصه نیز ضعیف است.
شخصیت پلیس فیلم؛ نمادی گنگ و نامتناسب
یکی از عجیبترین شخصیتهای فیلم، پلیس با بازی پیام احمدینیا است که هم لباسش نامشخص است و هم رفتارهایش به شدت ناهماهنگ و غیرواقعی با پلیسهای واقعی و حتی نمونههای سینمایی است. این شخصیت بیشتر شبیه به پلیسهای فیلمهای هالیوودی بوده و در فضای فیلم، گنگ و بیتناسب دیده میشود.
بازیهای ضعیف و حضور نابازیگران
جز عملکرد نسبتا قابل قبول مجید مظفری، دیگر بازیگران به علت ضعف فیلمنامه و بعضا حضور نابازیگران، نتوانستهاند تأثیرگذاری لازم را داشته باشند. این امر باعث کاهش کیفیت کلی اثر شده است.
روایت فیلم و نکات کمدی ناخواسته
فیلم کوچه ژاپنیها برخلاف ادعای جدی بودنش، گاهی بیشتر به یک کمدی بدل میشود؛ از جمله در سکانسهایی که بازیگران در شبیهسازی استفاده از اسلحه دچار ناکارآمدی میشوند یا دیالوگهایی که بیشتر لبخند بر لب مخاطب میآورد. پایان بندی فیلم نیز به شدت بیمنطق و حذف کننده نقاط روشن داستان است.
سبک کارگردانی امیرحسین ثقفی
کارگردان این فیلم، امیرحسین ثقفی، سبک مختص به خود را دارد که تأکید زیادی بر قاببندی دقیق و ارائه تصویرهای نوآر دارد. اما انتخاب داستانهای ضد روایت و تمرکز بر جنبههای سیاه و تاریک جامعه باعث شده تا آثارش از نظر داستانی ضعف نشان دهند. سیاه و سفید کردن فیلم کوچه ژاپنیها نیز از جمله تکنیکهای او است که اگرچه نوآر بودن فیلم را تقویت میکند، اما نتوانسته ضعفهای داستانی فیلم را جبران کند.
تکنیکها و ویژگیهای بصری فیلم
فیلم با استفاده از تصاویر سیاه و سفید، فضایی نوآر به خلق دنیایی تاریک و سنگین میپردازد که فراتر از دیگر فیلمهای اجتماعی مشابه است. این تکنیک از جهت بصری قابل تحسین است اما بدون روایت و شخصیتپردازی مناسب، نتایج مطلوبی به دست نمیدهد.
در مجموع، فیلم کوچه ژاپنیها، هرچند نقطه قوتهایی از جمله قاببندی دقیق و طراحی بصری قابل قبول دارد، اما به دلیل نقصهای جدی در داستانسرایی، شخصیتپردازی و بازیگری نتوانسته انتظارات مخاطبان را برآورده کند. نقد علمی و عمیق این فیلم میتواند به درک بهتر روند سینمای اجتماعی ایران و مسیر پیشرو کمک کند.
دیدگاهتان را بنویسید