پروژه انتقال آب خلیج فارس به اصفهان، یکی از بزرگترین طرحهای آبی کشور محسوب میشود. فاز نخست این طرح با محوریت مسیر سیرجان–اصفهان و طول حدود ۳۳۰ کیلومتر اکنون به پیشرفت ۷۵ درصدی رسیده است. هدف پروژه، شیرینسازی و انتقال سالانه ۲۰۰ میلیون مترمکعب آب است که در مرحله اول، ۳۰ میلیون مترمکعب آن به فولاد مبارکه تخصیص مییابد.
به گزارش پایگاه خبری سپاهان خبر; این پروژه با هزینهای حدود ۳۵ هزار میلیارد تومان اجرا شده و قرار است وابستگی صنایع بزرگ، از جمله فولاد مبارکه، به منابع داخلی همچون زایندهرود را کاهش داده و امکان استفاده چندباره از آب از طریق بازچرخانی را فراهم کند. در همین زمینه گفتوگو کرده ایم با پارسا خرد پیشه، کارشناس و پژوهشگر حوزه آب تا از جزئیات، چالشها، باید و نباید های طرح آگاه شویم که با هم می خوانیم.
آیا اتصال صنایع بزرگی مانند فولاد مبارکه به آب شیرینشده دریا اقدامی منطقی و مفید است؟
به طور کلی بله. از منظر زیستمحیطی، فنی و اقلیمی، استفاده صنایع از آب شیرینشده دریا میتواند یکی از ضروریترین اقدامات برای کاهش فشار بر زایندهرود باشد. این رودخانه طی سالهای اخیر تحت تأثیر برداشتهای سنگین و مدیریت ناصحیح، به مرحله بحران رسیده است. اتصال صنایع به منابع جایگزین، فرصتی برای احیای تدریجی اکوسیستم رودخانه ایجاد میکند.
با این حال، این راهکار زمانی مؤثر و پایدار خواهد بود که همراه با اصلاح الگوی مصرف، افزایش بازچرخانی داخلی و مدیریت دقیق برداشتها انجام شود.
چرا گفته میشود این اقدام بهتنهایی کافی نیست و چه چالشهایی ایجاد میکند؟
شیرینسازی آب دریا فرآیندی بسیار پرهزینه و انرژیبر است و اثرات اکولوژیک قابلتوجهی نیز دارد. اگر این پروژه در قالب یک برنامه جامع مدیریت منابع آب اجرا نشود، عملاً بحران فقط «انتقال» پیدا میکند؛ یعنی با کاهش فشار از زایندهرود، ممکن است اکوسیستم خلیج فارس تحت فشار قرار گیرد. افزایش مصرف انرژی، دشواری دفع شورابه و خطر تغییرات شوری در مناطق ساحلی از چالشهای بلندمدت این نوع پروژههاست. راهحل پایدار زمانی شکل میگیرد که همزمان با افزایش عرضه، مدیریت تقاضا و کاهش مصرف نیز اجرا شود.
تجربه کشورهای موفق در مدیریت بحران آب چه نکاتی را نشان میدهد؟
تجربه کشورهایی مانند استرالیا و سنگاپور نشان میدهد که شیرینسازی تنها بخشی از راهحل است. این کشورها سه اقدام کلیدی را همزمان پیش بردهاند:
1 – استفاده گسترده از انرژیهای تجدیدپذیر در فرآیند شیرینسازی.
2 – سرمایهگذاری در بازیافت آب تا حدی که در برخی موارد بیش از ۸۵ درصد فاضلاب شهری بازتولید و مصرف مجدد میشود.
3 – سیاستهای سختگیرانه برای مدیریت مصرف؛ از جمله قیمتگذاری واقعی آب و توسعه فناوریهای کمآببر .
بحران آب در زایندهرود ناشی از کمبود آب است یا مدیریت نادرست؟
شواهد نشان میدهد که مشکل اصلی، کمبود مطلق آب نیست؛ بلکه مجموعهای از نابسامانیهای مدیریتی است. بارگذاری سنگین و نامتناسب، توسعه کشاورزی پرمصرف، گسترش صنعتی بدون ملاحظات آبی و ضعف در احیای آبخوانها از عوامل اصلی بحران بهشمار میروند.
بنابراین هرچند خروج فولاد مبارکه از منابع زایندهرود اقدامی ارزشمند است، اما بدون اصلاحات بنیادین در مدیریت تقاضا، الگوی کشت و احیای تالاب گاوخونی، وضعیت پایدار نخواهد شد.
راهحل پایدار برای آینده زایندهرود چیست؟
راهحل واقعی ترکیبی از کاهش تقاضا و تنوعبخشی به منابع آب است. این رویکرد علاوه بر بهرهگیری از منابع جایگزین همچون آب دریا، بر مدیریت مصرف، توسعه بازچرخانی، احیای منابع زیرزمینی و تخصیص عادلانه آب تأکید دارد. این مدل علاوه بر رعایت عدالت آبی، با واقعیتهای اقلیمی ایران—از جمله کاهش بارش و افزایش دما—هماهنگ است.
ماهیت واقعی پروژه انتقال آب خلیج فارس به اصفهان چیست و نقش فولاد مبارکه در آن چگونه تعریف شده است؟
پروژه انتقال آب خلیج فارس یک طرح ملی برای تأمین آب صنایع بزرگ فلات مرکزی است که با مشارکت مجموعهای از صنایع و با محوریت بخش خصوصی اجرا میشود. فولاد مبارکه یکی از مصرفکنندگان اصلی این خط است، نه متولی کل طرح. چالش اصلی در ماههای گذشته، نبود اطلاعرسانی شفاف درباره ابعاد پروژه و سهم هر بخش بوده که موجب شکلگیری برخی سوءتفاهمها شده است.
این پروژه از نظر اقتصادی و زیستمحیطی تا چه حد توجیهپذیر است؟
این طرح هزینهبر و انرژیبر است؛ اما در صورت اجرای صحیح میتواند فشار تاریخی بر زایندهرود را کاهش دهد. از منظر زیستمحیطی، ضروری است که مطالعات ارزیابی اثرات زیستمحیطی، بهویژه درباره تخلیه شورابه و برداشت از خلیج فارس، بهصورت عمومی منتشر شود. موفقیت پروژه وابسته به آن است که در کنار شیرینسازی، مدیریت مصرف نیز اصلاح شود.
چه تضمینی برای پیشگیری از آسیب به اکوسیستم خلیج فارس وجود دارد؟
خلیج فارس یک پهنه فوقالعاده حساس است. گردش آب محدود، تبخیر بالا و دمای زیاد باعث میشود تحمل شوری این پهنه پایین باشد. تنها راه تضمین، اجرای استانداردهای سختگیرانه در برداشت آب، کنترل حجم دفع شورابه و شفافیت در تعهدات زیستمحیطی صنایع است. هرگونه توسعه بیضابطه میتواند تعادل اکولوژیک منطقه را برهم بزند.
آیا این پروژه به تثبیت صنایع آببر در فلات مرکزی منجر نمیشود؟
این نگرانی قابلدرک است. انتقال آب نباید بهانهای برای ادامه الگوی مصرف گذشته باشد. صنایع باید بهصورت الزامآور مصرف خود را کاهش داده و سیستمهای بازیافت داخلی را توسعه دهند.
اگر این اقدامات صورت نگیرد، تغییر منبع آب بهتنهایی بحران را حل نمیکند.
برخی گزارشها از «انتقال معکوس» یا اتصال خلیج فارس به دریای عمان سخن میگویند. واقعیت چیست؟
این برداشت ناشی از ابهام در اطلاعرسانی بوده است. طراحی فنی پروژه بهمعنای اتصال دو پهنه آبی نیست؛ بلکه صرفاً با هدف افزایش پایداری خط، امکان تأمین از مسیرهای موازی را در آینده فراهم میکند. تاکنون هیچ برنامه رسمی برای تبادل آب میان خلیج فارس و دریای عمان اعلام نشده است.
سهم استانهای مسیر چگونه تعیین میشود؟ اولویت با شرب است یا صنعت؟
در طرحهای انتقال بیناستانی، اصل این است که آب شرب همواره اولویت دارد. اما چون این پروژه ماهیت صنعتی دارد، سهم شرب آن محدود است مگر اینکه دولت تصمیم جدیدی اتخاذ کند. نبود شفافیت درباره سهمبندی استانها یکی از نقاط ضعف فعلی در اطلاعرسانی پروژه است.
آیا این پروژه بیشتر طرح انتقال آب است یا تأمین آب صنایع؟
واقعیت این است که پروژه ماهیتاً طرح تأمین آب برای صنایع بزرگ است؛ هرچند در برخی موارد با عنوانهای گستردهتر به افکار عمومی معرفی میشود. این دوگانگی در ارائه اطلاعات موجب ابهام و بیاعتمادی شده و لازم است هدف پروژه بهصورت دقیق تبیین شود.







دیدگاهتان را بنویسید