در سال ۱۳۳۳، عباس بهشتیان مقابل عبور تانک ها، خوابید و نیروهای ارتش را تهدید کرد که اگر میخواهند از روی شانههای کهنسال و سترگ اما لرزان « سی و سه پل » بگذرند، اول باید از روی جنازه او بگذرند. او بدناش را، یعنی تنها داراییاش که بر آن مالکیت تام داشت، و احتمالا در آن صبح بیست و یکم آذرماه سال ۳۳، وقتی که با تمام نامه نگاریها و به هر دری زدنها برای تغییر مسیر رژه ارتش، راه به جایی نبرده بود، همان بدن را چونان یک سپر در مقابل بلای تخریب و آسیب به پل، بالا گرفت و منتظر ماند.نکته اینجاست که او در آن زمان تنها ۲۸ سال داشت، اما توانست با تیمسار «بهار مست» که به دستور مقامات بالا برای دستگیری و محاکمهاش آمده بود، نیم ساعت صحبت کند و سرانجام چنان شود که تیمسار ۴۷ ساله در تماس تلفنی با شخص شاه، به او بگوید: «همین قدر میتوانم بگویم که اگر ده نفر در ایران مثل بهشتیان داشتیم، ایران بهشت میشد».
کسی دقیق نمیداند او به تیمسار بهار مست چه گفت، اما “مرد مقابل رژه” پیروز شده بود.او پیش از آن گفتگو، با بدناش به جنگ با رژه رفته بود و یک تنه آنان را به جنگ فراخوانده بود.گاهی فکر میکنم ای کاش کسی در آن صبح سرد پاییزی اصفهان، در سال ۱۳۳۳، با یک عکس کوچک سیاه و سفید، این صحنه کنش مندی بدن را ثبت میکرد.نمیدانم دیگر در کجای جهان، بدنهایی مقابل تانکها ایستادهاند اما معروفترین عکس در این مورد، متعلق به «مرد رو به روی تانک در میدان تیان آنمن چین» است .همان مردی که با کیسههای سفید رنگ خرید روزانه در دستش، مقابل صفی از تانکها ایستاده.تصویر متعلق به ۵ ژوئن ۱۹۸۹ است، یعنی ۳۵ سال بعدتر از آن روزی که عباس بهشتیان مقابل تانکها، روی زمین خوابیده بود.کسی از او عکس نگرفت اما سی و سه پل با تمام قدمت چهارصد سالهاش، نظاره گر او بود.
چه کادر زیبایی میشد آن عکس، با عنوان : «مردی مقابل رژه».حتما در کادر عکس، دهانههای سی و سه پل پیدا بود و زاینده رود که پر جوش و خروش، میگذشت. بهشتیان یک مراقب واقعی بود.مراقب هویت اصفهان، که مبادا در آمد و شد این دسته و آن قوم، گزندی به آن برسد.حالا اما، خبر خوب اینکه «مرد مقابل رژه»، به روی صحنهی تئاتر اصفهان آمده است.محسن رهنما، نویسنده خوش قلم و صاحب سبک، مولف، طراح و کارگردان این نمایش است.داستان زندگی عباس بهشتیان با پرداختی بسیار خلاقانه و در سیر صحنههایی متنوع که مخاطب را هر لحظه با شگفتی از تلاش مستمر او برای حفظ و بقای نمادهای فرهنگی و تاریخی شهر مواجه میکند، در نمایش مرد مقابل رژه، تصویرسازی شده است.
به نظر میرسد این تنوع در فرم، که با روایت همزمان چند داستان حول محور هسته اصلی،(که همان مقابله بهشتیان با عبور ارتش از روی پل باشد) ایجاد شده، زمینه ساز ریتمی پویا و منظم در کل نمایش است آنگونه که تماشاگر گاه فراموش میکند که به تماشای اجرای یک روایت مستند تاریخی نشسته، چرا که آن ریتم پویا دست کمی از هیجان تماشای یک درام معمایی-جنایی ندارد.همه منتظرند تا بدانند عباس بهشتیان چگونه در مقابل قدرت تانکها قد علم میکند.دیگر نکته مهم در این فرم پر تحرک ، اشاره کارگردان به زندگی پر از تکاپو، جسارت و مطالبه گری کاراکتر اصلی داستان از طریق فرم نمایش است که گویی تصویری از نبض تپنده بهشتیان که همواره برای وطن میتپید را روی صحنه بازسازی کرده است.
انگار که نبض بهشتیان به نبض اصفهان وابسته بوده ! و در نهایت هم، آن مرگ عجیب که از پی جراحت چشم توسط میخی که نا به جا بر تن بنای کهنسال کوبیده بودند، رخ داد. انگار که دسیسه روزگار نقشه ای چید تا قهرمانی رویین تن را که نقطه ضعف اش چشمانش بوده، به کام مرگ بکشاند.مهرزاد مشکل گشا بسیار قدرتمند در نقش عباس بهشتیان ظاهر شد.اگرچه که تمامی تیم بازیگران هماهنگ و مناسب ظاهر شدند، اما او به همراه سه تن دیگر از بازیگران، صحنههای درخشانی از تجربه زیسته کاراکتر اصلی را روی صحنه بازآفرینی کردند.مونا ابوشهاب در نقش همسر مرد مقابل رژه، با زبان بدنی نرم و میمیک صورت راحت و بدون اغراق، محمدرضا شیروانی که در دو نقش متناقض به یک اندازه خوب ظاهر شد و همچنین سام کوراوند که یک «مبارک» به یاد ماندنی را بازی کرد.
باید اشاره کنم که نقطهی قوت بازیگری در این نمایش، ریشه در شخصیت پردازی ویژه آن دارد. هر کاراکتر دارای فردیتی مستقل است، هم در ادای لحن دیالوگ ها و هم در حرکات و اکتهای نمایشی . که البته این پردازش، حتما از یک کارگردان مولف برمیآید.چرا که نویسنده است که در هنگام نوشتن و آفریدن کاراکترهایش، به تک تک اجزای صورت و ویژگیهای بدن آن ها تا لحن کلام و بیوگرافی و پیشینهشان و حتی آمال و آرزوهایشان نیز، میاندیشد و تجسم میکند.این گونه کاراکترها را، کارگردان مولف، خود آفریده است و به همین دلیل ، برای مخاطب بسیار قابل درک و لمس اند.امضای محسن رهنما در این تئاتر، توازن قابل توجهی است که میان متن گیرای نمایشنامه و به کارگیری متناسب عناصر اجرایی ، وجود دارد.
نمایش مردی مقابل رژه، یک تصویر جاودان از عباس بهشتیان در ذهن هر مخاطبی که به تماشایش بنشیند، میسازد.تصویری که خیلی عمیق تر و ماندگارتر از آن عکسی است که هیچ گاه از خوابیدن مردی مقابل رژه، در ابتدای پل سی و سه پل اصفهان، گرفته نشده است .تصویری آن چنان عمیق و اثر گذار که پس از ترک سالن، با خود میگویی ای کاش آن میخ وامانده را کسی، یکی دو روز زودتر از آن حادثه، از دیوار مسجد جامع اصفهان بیرون کشیده بود، شاید اگر بهشتیان بیست سال دیگر زنده مانده بود، زاینده رودمان امروز، هنوز زنده بود…
تئاتر مردی مقابل رژه، به کارگردانی و نویسندگی محسن رهنما، و بازی بازیگران مهدی تقی پور، مهرزاد مشکل گشا، علی پاکروان، سام کوراوند، مونا ابوشهاب، محمدرضا شیروانی، شیدا میرزایی، سبحان شبانی، فرشته باقری،نگین چراغی، میترا قدیری، سحر مرادی، پویا شاهچراغی و ارسطو جوکار، تا دوازدهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ در تالار هنر اصفهان به روی صحنه اجرا خواهد بود.
دیدگاهتان را بنویسید