«زن و بچه» ادامهی تلاشی است از سوی سعید روستایی برای تغییر مسیر تدریجی در مسیر فیلمسازیاش؛ تلاشی که از «برادران لیلا» آغاز شد، با تمرکز بیشتر بر شخصیتهای زن و فاصله گرفتن از فضای مردانهتر و خشونتزدهی آثار اولیهاش چون «ابد و یک روز» و «متری شیش و نیم». اما آنچه در این فیلم تازه جلب توجه میکند، نه فقط ادامهی همین جابهجایی در کانون توجه است، بلکه رویکرد روستایی به طبقهی متوسط شهری و تجربهزیستهایست که با آن بیگانهتر است.
به گزارش پایگاه خبری سپاهان خبر در «زن و بچه» خبری از فشردگی تنشهای اجتماعیِ حاد، واقعگرایی نفسگیر یا آن انفجارهای احساسی خیرهکننده نیست؛ همهچیز در سطحی ملایمتر، نرمتر و شاید حتی بیرمقتر از همیشه باقی میماند.
تلاشی که ظاهراً برای همگام شدن با جریانهای اجتماعی روز و بازنمایی «زن» در قالبی انسانیتر و روزمرهتر آغاز شده، نهتنها به عمق نمیرسد، بلکه فیلم را در قیاس با آثار قبلی روستایی بهطرز محسوسی معمولی، محتاط و کمرمق جلوه میدهد.
در این میان، باید پرسید: آیا افت فیلم ناشی از ناتوانی در لمس تجربهی طبقهای متفاوت است؟ یا نتیجهی تلاشی ناپخته برای بازتعریف نقش زن در ساختار خانواده و جامعه؟ هرچه هست، «زن و بچه» فیلمیست که نهتنها از جسارت فرمی و محتوایی آثار پیشینِ سازندهاش تهیست، بلکه در نهایت، به نقطهای میرسد که برای روستایی بیشتر به یک توقف میماند تا یک جهش.
سعید روستایی در«زن و بچه» سعی میکند مسیر تازهای را ادامه دهد که نخستین نشانههای آن در «برادران لیلا» پیدا بود: تمرکز بر سوژههای زنانه، عبور از فضای مردانه، خشن و درهمشکستهی آثار اولیه، و حرکت به سوی طبقهای میانیتر، با مسائلی متفاوت. اما این تغییر جهت نه به تعادل رسیده و نه عمق یافته است؛ بیشتر شبیه تلاشی است برای امتحان مسیری ناآشنا، آن هم با زبان و نگاهی که هنوز به زمین قبلیاش خو گرفته.
در «زن و بچه» نه آن فشار خُردکنندهی فقر دیده میشود، نه کنشگرایی عاصی شخصیتها، نه آن دقت ظریف در جزئیات زیستی که روستایی در آثار گذشتهاش با آن شناخته میشد. در عوض، ما با روایتی مواجهیم که میخواهد «روزمره» باشد اما به ابتذال روزمرگی نزدیک میشود؛ میخواهد به جهان زنانه نزدیک شود اما صرفاً به تماشاگری منفعلانه بدل میشود.
فیلم در میان ایدههایی که دارد، ایستاده و بلاتکلیف است: نه جسارت گذشته را دارد، نه پیچیدگی تازهای را پیشنهاد میدهد. نتیجه، فیلمیست که اگرچه بهظاهر پختهتر و آرامتر بهنظر میرسد، اما در باطن، از تبوتاب و هویت روایی تهی است. «زن و بچه» از آثار قبلی روستایی عقبتر میایستد؛ نه بهخاطر آنکه مسیر را عوض کرده، بلکه چون هنوز راه و زبان این مسیر تازه را پیدا نکرده است.
هرچند روایت روستایی همچنان پرکشش، پرتنش و تا حدی نفسگیر باقی مانده، اما اینبار در پرداخت روانی و منطق درونی شخصیتها، دقت گذشتهاش را ندارد. یکی از نمونههای آشکار، رابطهی خواهر مهناز با همسر پیشین اوست؛ پیوندی که نه بستر قانعکنندهای برای شکلگیری دارد و نه در دل روایت واکاوی میشود. چرخش احساسیای که باید یکی از گرههای روانی فیلم باشد، بهسادگی رخ میدهد و در نتیجه، نه تماشاگر را غافلگیر میکند و نه متقاعد.
از سوی دیگر، فیلم در بخش پایانیاش، تن به ملودرامی میدهد که با لحن کنترلشده، سرد و زیرپوستی نیمهاول کاملاً بینسبت است. احساساتی که ناگهان اوج میگیرند، شخصیتهایی که بیدلیل درهم میشکنند یا متحول میشوند، و پایانی که بیشتر بر شور بنا شده تا بر شُک، همگی باعث میشوند ضربآهنگ روایی فیلم از دست برود.
نکتهی دیگر، غیبت مسئولیتپذیری در شخصیت مهناز است. او، بهعنوان مرکز ثقل عاطفی و اخلاقی فیلم، در برابر رخدادهایی که تا این حد درگیرشان است، کنش روشنی ندارد؛ گویی روایت ترجیح میدهد بهجای آنکه او را در معرض قضاوت یا حتی تردید قرار دهد، صرفاً موقعیتهای اطرافش را پررنگ کند. این حذف آرام، فیلم را از امکان درخشش اخلاقی و روانشناختیاش دور کرده است.
در نهایت،«زن و بچه» فیلمیست ساده و تا حدی کمرمق؛ تلاشی برای حرکت به مسیری تازه که هنوز به پختگی نرسیده. روایتی که میخواهد متفاوت باشد، اما در پرداخت و عمق، از آثار پیشین روستایی عقبتر میایستد. فیلمی که بیشتر به تجربهای ناتمام شباهت دارد تا قدمی استوار در مسیر تحول.
دیدگاهتان را بنویسید