×
×

نگاهی به نمایش « سکوت وقت تماشای فلامینگوهای بهاری »

  • کد نوشته: 20056
  • ۱۴ بهمن ۱۴۰۳
  • ۰
  • نمایش سکوت وقت تماشای فلامینگوهای بهاری به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا رهبری و بازی بازیگران ناصر طالبی طادی، سوده امیرخانی، مهربانو رهبری و آوینا خدایی‌فر، و با صدا پیشگی خانم لیلا پرویزی، تا تاریخ سی‌ام بهمن ماه 1403، در عمارت خانه‌ی هنرمندان اصفهان به روی صحنه‌ی اجرا خواهد بود.
    نگاهی به نمایش « سکوت وقت تماشای فلامینگوهای بهاری »
  • تئاتر « سکوت وقت تماشای فلامینگوهای بهاری »، از همان ابتدای اجرا، بستری برای فکر کردن مخاطب و انتخاب راهی از میان چهار راه نمادین در صحنه، که البته جایی از نمایش توسط یکی از بازیگران اشاره می‌شود :« اینجا دو راه است نه چهار راه!»، ایجاد کرده است. این بستر به لحاظ روایی، از طریق گفتگوی رو در روی اشخاص نمایش با بعضی از تماشاگران در نقاط عطف داستان و به لحاظ عناصر تئاتری، از طریق هم سطح بودن سن نمایش با جایگاه تماشاگران، صورت پذیرفته است.

    در واقع به دلیل فرم خاص صحنه‌ی اجرا که از تقاطع دو مسیر ایجاد شده، و صندلی‌های مخاطبان که در فضاهای خالی ما بین مسیرها چیده شده، حضور فیزیکی مخاطب در متن ماجرا ممکن شده است. تمامی این موارد تلاش‌های کارگردان، محمدرضا رهبری است که سعی در هر چه بیشتر مستند ساختن یک روایت تئاتری دارد و در چند پروژه‌ی اخیرش روی صحنه نشان داده که طرح سوال و بیان مسائل و مشکلات شهر اصفهان دغدغه‌‌ی اصلی او و گروه همراهش است.

    در این اجرا، قصه، قصه‌ی انتخاب میان «ماندن و زیستن» در میان خاطراتی است که دیگر وجود خارجی ندارند، یا «رها کردن و رفتن» و زندگی کردن در واقعیتی است که هر چند تلخ و گزنده، اما وجود خارجی دارد. فلامینگوها، زمانی در فصل مهاجرت شان، به تالاب گاوخونی می‌آمدند. گاوخونی، یک تالاب بین المللی است.این به آن معناست که تالاب گاوخونی به عنوان یک میراث طبیعی بشری، تحت حمایت سازمان جهانی یونسکو قرار دارد.همه‌ی ما « یونسکو» را می‌شناسیم، اما چند نفرمان با کنوانسیون بین المللی « رامسر» آشنایی داریم؟ در سیزدهم بهمن ماه سال 1349 شمسی، یعنی دقیقا در همین روزها با اختلاف پنجاه و چهار سال پیش، «کنوانسیون رامسر» در شهر رامسر استان مازندران، با حضور 18 نماینده از کشورهای عضو و با پیشنهاد و حمایت ویژه‌ی ایران، به تصویب رسید. این پیمان بین المللی برای حمایت از تالاب‌ها و حیوانات و گیاهان وابسته به آن‌ها به ویژه پرندگان آبزی، به تصویب رسیده است. به همین مناسبت، از همان تاریخ، 13 بهمن به نام روز جهانی تالاب‌ها، نامگذاری شده است.

    اما افسوس که اکنون، در سالگرد روز جهانی تالاب‌ها، باید با این واقیت تلخ رو به رو شویم که گاوخونی با خشکی 99 درصدی مواجه شده است. جمله‌ی عجیب معاون اداره‌ی کل محیط زیست استان اصفهان در 13 بهمن ماه سال 1401، در این باره چنین است: «99 تا 100 درصد تالاب گاوخونی خشک شده است و تنها بخشی از نیمه‌ی شمالی آن، در لایه‌های زیرین خاک، مرطوب باقی مانده است.»!

    نمی‌دانم چگونه می‌توان به این یک درصد، دل بست؟ آن هم یک درصدی که تنها در لایه‌های زیرین خاک، مرطوب مانده است…چه تصویر عجیبی! شاید این تصویر، همان « روزنه‌ی امید » نام داشته باشد. روزنه‌ی کوچک امید، جایی در لایه‌های زیرین یک تالاب وسیع، که دیر زمانی زیستگاه پر رونق هزاران موجود زنده بوده، هنوز مرطوب مانده است…مثل همان قطره‌ی اشکی که در قصه‌های افسانه‌ای پریان، از چشم معشوق می‌چکد و به تن سرد و بی جان عاشق، روح زندگی می‌بخشد…

    تلاش برای حفظ روزنه‌ی امید، به نظر می‌رسد همان مفهومی باشد که تئاتر« سکوت وقت تماشای فلامینگوهای بهاری»، به دنبال تصویرسازی یا بیان توصیفی از آن باشد. آدم‌های داستان، خانواده‌ای سه نفره‌اند که مرد با خاطرات روزهای رونق تالاب گاوخونی، روز و شب می‌گذراند و زن، که خود نبض زندگی است، به واسطه‌ی مشکلاتی که تالاب خشک برای زیست خود و خانواده‌اش به بار آورده، به دنبال کوچیدن از ورزنه است.

    هر دو شخصیت در توجیه رفتارشان دلایل قابل قبولی ارائه می‌دهند هر چند که در پردازش شخصیت‌ها، شخصیت زن عملگرایی بیشتری دارد، درحالی که شخصیت مرد، به درستی معلوم نیست چه چیز را دنبال می‌کند؟ چرا که برای مخاطب واضح است که مرد به تنهایی نمی‌تواند شرایط تالاب را به رونق گذشته بازگرداند، پس چرا مرد فقط اصرار به ماندن دارد؟ اما نقطه‌ی عطف داستان جستجو گری فرزند خانواده، دختربچه‌ای خردسال است که به دور از دریافت‌ها و خواسته‌های پدر و مادرش، خود به تنهایی به دنبال کشف مسئله می‌رود.

    چرا که او متعلق به نسل تازه ای است، نسل امروز. او در مسیر کشف، با دختری جوان آشنا می‌شود که داوطلبانه از بخش‌های مرطوب تالاب محافظت می‌کند و این آشنایی، دید تازه‌ای درباره‌ی محیط زیست اطرافش، به او می‌دهد.دخترک به دنبال دیدار فلامینگوهاست اما جز چند ماهی تشنه که در چاله‌های کم عمق آب دست و پا می‌زنند چیزی نصیب‌اش نمی‌شود.این که چه بر سر آن خانواده می‌آید البته مسئله‌ی نمایش نیست، بلکه طرح پرسش درباره‌ی وضعیت هولناکی که بر سر تالاب گاوخونی آمده و کم کم علاوه بر کوچاندن پرندگان مهاجر سبب کوچاندن انسان‌ها از زادبوم‌شان خواهد شد، مسئله‌ی این نمایش است.

    فرم صحنه‌ی اجرا چنانچه پیش‌تر به آن اشاره شد، فرمی خلاقانه و بسیار مناسب برای هرچه بیشتر درگیر شدن مخاطب با ماجرای نمایش است، به خصوص در صحنه‌هایی که صدا بازیگر وارد نمایش شده و تصویر هولناکی از تنهایی بشر در شرایطی ویژه را برای مخاطب بازآفرینی می‌کند.همچنین انتخاب مکان اجرا، خانه‌ی هنرمندان، که در چشم‌انداز زاینده رود قرار دارد، از نکات قابل توجه این اجراست.

    اما درباره‌ی گریم و طراحی لباس، به خصوص در طراحی لباس شخصیت زن، به نظر می‌رسد که بهتر از این می‌توانست عمل شود. این که شخصیت زن، واقعیت ها را به عینه ببیند ، درست مثل فلامینگوها، که وقتی آب در تالاب نیست دیگر به آن مهاجرت نمی‌کنند، بنابراین زن هم می‌خواهد از شهری که به دلیل وجود ریزگردهایی که از تالاب مرده برمی‌خیزند و باعث بیماری اش شده‌اند کوچ کند و به جای مناسب تری برای زندگی خود و خانواده‌اش پناه ببرد، آیا دلیل بر این است که او سراسر سیاه بپوشد و همواره شال و مانتو و شلوار مشکی بر تن داشته باشد؟ آن هم در شهری که پارچه‌های سفید پنبه‌ای  نماد پوشش زنان اش است.

    همچنین در چهره‌ پردازی زن از ته رنگ زرد استفاده شده تا او را همواره رنجور و بی حوصله نشان دهد در حالی‌که با وضعیتی که بر زاینده رود و تالاب گاوخونی حاکم است، پر واضح است که زن نمایش بیشتر از همه به واقعیت‌ها آگاه است اما به خصوص، دیالوگ‌های زن در مسیری نوشته شده، گویی که متن نمایش بیشتر در صدد نشان دادن زن به عنوان کاراکتری اصطلاحا «غرغرو» بوده تا  کسی که واقعیت‌‎ها را به کاراکتر مرد که اغلب در توهم زندگی گذشته‌اش است، گوشزد کند.

    در پایان باید به پوستر تامل برانگیز نمایش اشاره کنم که طرح پرواز فلامینگویی را با بستر زاینده رود، از سرچشمه‌اش در کوهرنگ تا انتهایش در تالاب گاوخونی، به زیبایی تلفیق کرده است. تماشای این تئاتر، به خصوص برای ما اصفهانی‌ها که زاینده رود بخشی از زیست مشترکمان است، اگرچه تجربه‌ای تلخ است اما می‌تواند روح مطالبه گری برای خواستن یک زیست سالم در مجاورت با هوای پاک و آب سالم و البته زاینده رود زنده را، در ما به جنب و جوش درآورد.

    نمایش سکوت وقت تماشای فلامینگوهای بهاری به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا رهبری و بازی بازیگران ناصر طالبی طادی، سوده امیرخانی، مهربانو رهبری و آوینا خدایی‌فر، و با صدا پیشگی خانم لیلا پرویزی، تا تاریخ سی‌ام بهمن ماه 1403، در عمارت خانه‌ی هنرمندان اصفهان به روی صحنه‌ی اجرا خواهد بود.

    نویسنده: زهرا علوی
    برچسب ها

    دسته بندی مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *