«تلالو» در معنای نخست، لرزش نور است؛ نوری که یکباره نمیتابد، بلکه میان دیده شدن و پنهان ماندن در نوسان است.
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر پایگاه خبری سپاهان خبر در تاریخ هنر، تلالو همواره نماد لحظهای گذار بوده است: لحظهای که معنا هنوز تثبیت نشده و اثر، مخاطب را در فاصلهای میان دریافت و پرسش معلق نگه میدارد. تلالو نه فریاد است و نه خاموشی؛ بلکه انعکاس ظریفیست از آنچه میخواهد دیده شود، اما هنوز جسارت آشکار شدن کامل را نیافته است. انتخاب این واژه بهعنوان نام یک نمایشگاه، خود حامل رویکردی مفهومی است؛ رویکردی که اثر هنری را نه بهمثابه پاسخ، بلکه بهعنوان نشانهای از جستوجو معرفی میکند.

نمایشگاه دوروزه «تلالو» که از آثار نقاشی هنرجویان آموزشگاه پارتاک در بستر یک هنرستان برپا شده، از همان ابتدا جایگاه خود را بیرون از چارچوبهای مرسوم نمایشگاهی تعریف میکند. این رویداد نه در گالریهای رسمی شهر شکل گرفته و نه در فضای متعارف بازار هنر؛ بلکه در محیطی آموزشی، در دل فرآیند یادگیری و تجربه، به نمایش درآمده است. همین انتخاب مکان، خود به بیانیهای خاموش بدل میشود: تقابلی میان هنر بهعنوان تجربهای زنده و هنر بهعنوان کالایی قابل عرضه.
برپایی نمایشگاه در یک هنرستان، نگاه ما را به «نمایش» تغییر میدهد. اینجا آثار برای قیمتگذاری، رقابت یا دیدهشدن در ویترینهای تجاری خلق نشدهاند؛ بلکه نتیجهی مواجههی هنرجو با پرسش، تمرین، خطا و کشفاند. تلالو در این فضا، از جنس نور پروژکتورها نیست؛ از جنس نوریست که در کارگاهها، در آزمون متریالها و در گفتوگوی خاموش هنرجو با جهان اطرافش شکل گرفته است. این نمایشگاه، نمای دیگری از امکان برگزاری یک رویداد هنری را پیش میکشد؛ نمایی که در آن، فرآیند بر محصول تقدم دارد.
آنچه آثار این نمایشگاه را به هم پیوند میدهد، نه شباهت فرمی و نه وحدت سبکشناسانه است؛ بلکه تنوع نگاهها در مواجهه با مفهوم تلالوست. هر اثر، روایت مستقل خود را دارد و هر نقاش، معنایی متفاوت از این واژه را به تصویر کشیده است. این تنوع، آگاهانه با استفاده از متریالهای گوناگون تقویت شده؛ از نقاشی بافتدار گرفته تا کلاژ، از سطوح خشن تا لایههای ظریف. متریالها تنها ابزار نیستند، بلکه بخشی از زبان اثرند؛ زبانی که در آن، تلالو گاه در شکست نور بر سطح ناصاف متولد میشود و گاه در شکافهای آگاهانهی تصویر.
در میان آثار، نقاشیای با محوریت حافظیه، نمونهای روشن از این رویکرد مفهومی است. حافظ، در دوران زندگی خود، ناگزیر از زیستن در فضایی آکنده از خفقان اجتماعی بود؛ فضایی که او را واداشت تا شعرش را در لایههای طعنه و کنایه پنهان کند. همین ویژگی، حافظ را به نمادی از بیان غیرمستقیم و نورِ نیمهپنهان بدل کرده است. در این اثر، ساختمان حافظیه نه صرفاً یک بنای تاریخی، بلکه استعارهای از فرهنگیست که امروز، در هیاهوی زمانه، در معرض فرسایش و فراموشی قرار گرفته است.
نقاش، بهجای روایت مستقیم این بحران، به حرکتی ساده و سطحی متوسل شده است: پارگی مقوا. این پارگی، کنشی خشن یا نمایشی نیست؛ بلکه حرکتی کوچک و حسابشده است که بهطرزی paradoxical، حامل امید میشود. گویی هنرمند میگوید همانقدر که آسیبپذیری فرهنگ ما با حرکات کوچک آغاز میشود، امکان نجات آن نیز در کنشهای ساده اما آگاهانه نهفته است. تلالو در این اثر، در همان شکاف شکل میگیرد؛ جایی میان ویرانی و ترمیم.
دیگر آثار نمایشگاه نیز هر یک، بهگونهای متفاوت به این مفهوم نزدیک میشوند. برخی تلالو را در بازی نور و رنگ جستوجو میکنند، برخی در حذف و سکوت، و برخی در تقابل متریالهای ناهمگون. این تکثر، نه نشانهی پراکندگی، بلکه نشاندهندهی زنده بودن مفهوم است؛ مفهومی که اجازه میدهد هر هنرمند، بازتاب شخصی خود را از آن ارائه دهد.
در پایان این رویداد، صفورا قائلی، مدیر و مؤسس آموزشگاه پارتاک، در بیانیهای کوتاه اما تأملبرانگیز، نگاه خود را به «تلالو» چنین بیان میکند:
تلالو برای من صرفاً یک نام نیست؛ تلالو شبیه همان نورهاییست که از خورشید جدا میشوند، نه برای آنکه دیده شوند، بلکه چون زمان تابیدنشان فرا رسیده است. آثاری که در این نمایشگاه به نمایش درآمدهاند، آثار سادهای نیستند؛ آنها نمود استعدادهاییاند که مسیر آموزش را جدی گرفتهاند، دیده شدهاند، هدایت شدهاند و امکان رشد یافتهاند. ما در پارتاک به هنر بهعنوان یک مسئولیت نگاه میکنیم، نه صرفاً یک علاقه. باور داریم استعداد، بدون آموزش درست، خام میماند و آموزش، بدون نگاه انسانی، بیاثر است. هنرجویان این نمایشگاه فقط نقاش نیستند؛ آنها آموختهاند ببینند، تحلیل کنند و جسارت بیان داشته باشند. تلالو، نشانهی اعتماد به نسل جوان است؛ آغاز دیدهشدن نسلی که حالا نورش تابیده و مسیر خود را در جهان هنر پیدا کرده است.











دیدگاهتان را بنویسید