الهام، زن ۳۵ سالهای بود که سالها برای خانوادهاش از خودگذشتگی کرده بود، اما بیتوجهی و سردی همسرش او را به سمت رابطهای عاطفی کشاند؛ رابطه ای که وجدانش را آشفته کرد و آیندهاش را به خطر انداخت.
الهام، سیوپنج ساله بود؛ زن آرام و مسئولیتپذیری که سالها برای خانوادهاش کم نگذاشته بود. اما مدتی بود چیزی درونش سرد شده بود. شوهرش مهدی، بیشتر وقتش را در کار میگذراند؛ خسته، کم حرف و بیتوجه. نه از محبت خبری بود، نه از گفتوگو.
در همین روزها بود که در فضای مجازی با آرش آشنا شد؛ کسی که از حالش میپرسید، گوش میداد و حرف میزد.اولش فقط گفتوگو بود، اما کم کم دلش به شنیدن صدای او عادت کرد. احساس کرد دوباره دیده میشود، دوباره ارزش دارد.
اما آرام آرام، وجدانش شروع کرد به نجوا :داری از مسیرت دور میشی… این محبت جای خالی چی رو پر میکنه؟
الهام شبها نمیتوانست بخوابد. میدانست درونش چیزی درست نیست، اما انگار توان توقفش را نداشت.تا شبی که دختر کوچکش پرسید: مامان، چرا اینقدر گوشیتو قایم میکنی؟و همین سؤال ساده مثل سیلی او را بیدار کرد.
فردای آن روز الهام خودش را به مرکز مشاوره رساند. با گریه گفت:من فقط دلم توجه میخواست… اما حالا دارم خودم و زندگیمو از دست میدم.
حرفهای مشاور
خیلی از خیانتها از فقدان ارتباط عاطفی شروع میشن، نه از نبود عشق.وقتی در رابطه سکوت و بیتوجهی میاد، انسان دنبال شنیده شدن میگرده.اما راه درست، پر کردن این خلأ با گفتوگو و بازسازی رابطه است، نه پنهانکاری. احساس کمبود طبیعیه، اما واکنش نادرست میتونه همه چیز رو ویران کنه. بهجاش باید جرأت حرف زدن، درخواست محبت و حتی مراجعه دو نفره نزد مشاور رو داشته باشی.
نظر تخصصی مشاور
خیانتهای عاطفی معمولاً ریشه در تنهایی، بی توجهی یا ضعف ارتباط در زندگی زناشویی دارن.برای پیشگیری، باید زوجها یاد بگیرن احساساتشون رو به موقع بیان کنند و پیش از آنکه فاصله زیاد بشه، کمک بگیرن.درمان این وضعیت با گفتوگو، بازسازی اعتماد و پذیرش مسئولیت ممکن میشود نه با سرزنش.











دیدگاهتان را بنویسید