به نظر می رسد نوسانات نرخ ارز در کشورمان بیش تر متاثر از سیاست داخلی و خارجی است و این امر در زندگی تک تک افراد جامعه تأثیرگذار است. به اعتقاد بنده اتفاقی که متاثر از این شرایط در جامعه رخ میدهد این است که طبقه فقیر جامعه البته تحت فشار قرار میگیرد اما تغییراتی که در زندگی این طبقه ایجاد میشود به بزرگی تغییرات ایجاد شده در زندگی طبقه متوسط نیست. طبقه فقیر عمدتا در بخش مسکن و خوراک می تواند هزینه کند. تغییرات مهم زندگی این طبقه این است که قاعدتاً مجبور خواهد بود در مسکن با کیفیت پایین تر سکنی گزیند و مواد غذایی با کیفیت پایین تر استفاده نماید یا بعضی از اقلام نظیر گوشت، مرغ، لبنیات و … را از سبد غذایی خود حذف کند.
با توجه به اینکه در کلان شهرها حدود ۶۰ درصد از درآمد طبقه متوسط صرف اجاره بهای مسکن میشود بنابراین این طبقه نیز مجبور خواهد بود در مسکن با کیفیت پایین تر ساکن شود یا تفریحات و سرگرمی ها و کالاهای فرهنگی خود را حذف نماید. سبد خانوار طبقه متوسط هم رفته رفته به سبد خانوار طبقه فقیر نزدیک میشود که متشکل از مسکن و خوراک است. در نتیجه تغییر قیمت ارز برای خانواده طبقه متوسط تغییرات بزرگتری ایجاد می کند و به شکل محسوسی استانداردهای زندگی این طبقه را کاهش میدهد. نارضایتی ایجاد شده در این طبقه، فراتر از نارضایتی اقتصادی است و جنبه های فرهنگی و سیاسی به خود می گیرد. به خصوص در شرایطی که برخی تنگ نظری ها در عرصه فرهنگ و اجتماع، طبقه متوسط را ناراضیتر و عصبانی خواهد کرد. این قضیه، در مورد طبقه مرفه متفاوت خواهد بود. بخش قابل توجهی از افراد این طبقه، درآمد دلاری دارند. شرایط فعلی اقتصاد، تاثیر چندانی در زندگی این طبقه ندارد و اگر هم تغییراتی ایجاد شود، چندان بزرگ نخواهد بود. حتی ممکن است برای برخی از افراد این طبقه شرایط بهتری نیز فراهم شود.
بیشترین ضربه را طبقه متوسط از این شرایط اقتصادی می خورد. دور از انتظار نیست که در چنین شرایطی میزان سرقت و جرایم افزایش یابد. فرزندآوری کاهش یابد. خدماتی چون گردشگری داخلی دچار افت بیش تر رونق و درآمد شوند. اختلاف و تنش در خانواده ها به موازات افزایش فشارهای اقتصادی افزایش یابد. نگهداری سالمندان برای خانواده ها به چالشی بزرگ تبدیل شود.











دیدگاهتان را بنویسید