چهارمین ساخته سعید روستایی، «زن و بچه»، پس از حواشی اکران در جشنواره کن، در تاریخ یکم مرداد ماه در سراسر کشور به اکران درآمد.
به گزارش پایگاه خبری سپاهانخبر، فیلمی که به واسطه حواشی و سر و صداهای تبلیغاتی آن و البته کارنامه مردمپسند این کارگردان، مردم را مجاب کرد تا استقبال قابل توجهی در خرید بلیتهای پیشفروش داشته باشند و این فیلم در روز اول اکران خود میلیاردی شد.
اما اگر به سراغ فیلم برویم، بازگشت سعید روستایی به عقب است؛ فیلمی که در همان دقایق اول متوجه سر و صدای بیهوده اعتراضی فیلم میشویم.
فیلم هیچ هدفی را دنبال نمیکند، نه به دنبال زدن حرف مهمی است، نه تصویر درستی از یک زن آسیبدیده نشان میدهد و نه دغدغه زنان را دارد.
فیلمی که فقط شعار میدهد. درست است که در مسائل بسیار و مختلفی از کشور جای نقد وجود دارد، نقدی که بسیاری از هنرمندان به روشهای ساده و غیرمستقیم بیان میکنند، اما در این فیلم شاهد نقدهایی هستیم که در همان لحظه اول مواجهه با آن، شگفتزده میشویم که چه ربطی دارد؟
زمانی که یک سالن به نقد تند و تلخ اجتماعی کارگردان در یک سکانس جدی و غمگین میخندند؛ باید تیم سازنده متوجه شوند که یک جای کار میلنگد.
نقد بر سیستم آموزشی، نقد بر حقوق تبعیضی زنان و مردان، نقد بر شغلهای عجیب و غریب به وجود آمده در تهران، به بدترین و ناملموسترین شکل خود به نمایش گذاشته شد.
اعتراضی که شاید برای آن ور آبیها جذاب باشد ولی برای خود مردمان، نقدی غیرواقعی است.
از شعارهای منزجرکننده فیلم که بگذریم، باید نقدی بر روضهخوانی کارگردان در اواسط فیلم کرد؛ سوءاستفاده از عواطف مخاطب با دیالوگهای بیهدف و سر مَزاری.
برای به گریه انداختن مخاطب، سهلترین کار آزردن شخصیت کودک داستان است. گفتن دیالوگ «این کفن بزرگ است» برای روضه در محافل عزاداری زیباست نه در سالن سینما!
مورد آخر؛ سرگردانی در فیلمنامه است؛ هدف چه بود؟! چه حرفی در پس بیش از دو ساعت فیلم بود؟! پیام چه بود؟! ما نه یک زن قوی دیدیم، نه تبعیض نژادی در فیلم دیدیم و نه تکانی خوردیم. این موضوعی است که بسیاری از منتقدان به نام دنیای هنر پس از نمایش این فیلم در جشنواره کن به آن اشاره کرده بودند: «فیلمی پر از جنبههای گیجکننده».
تنها نکته مثبتی که مخاطب را مجاب نگه میداشت که تا لحظه آخر سالن را ترک نکند، بازی خوب پریناز ایزدیار بود.
در هر صورت، باید خوشحال باشیم که سینمای اجتماعی به پرده سینما برگشته است و حداقل میتوان فیلمی دید و حرص خورد؛ حسی که مدتها بود مخاطب از آن محروم شده بود.
دیدگاهتان را بنویسید