از بلوار کشاورز به سمت سه راه سیمین، وقتی به میدان ارتش می رسیم، اسمی بر سر زبان ها تکرار می شود به نام فرح آباد که اصفهانی ها به لهجه خودشان «فَرحِباد» تلفظ می کنند. بسیاری از همشهریها، این محله را بهعنوان یکی از محلههای جدید اصفهان می شناسند که در طی گسترش شهری دوره پهلوی رشد کرده و نامش را هم برگرفته از همان دوران می دانند. اما کمتر کسی می داند که در حدود ۳۰۰ سال پیش در دوره صفوی، اینجا شهرک بزرگی درحال تولد بود که رشد نکرده در گهواره از دنیا رفت!
به گزارش پایگاه خبری سپاهان خبر; ژان شاردن سفرنامه نویس عصر صفوی، جمعیت اصفهان را در حدود ۳۵۰ سال پیش با عدد عجیب ۸۰۰ هزار نفر توصیف کرده است. فارغ از اینکه این عدد چقدر غلوآمیز باشد اما، اصفهان عصر صفوی بی شک پایتخت پر جمعیتی بوده است. یکی از نشانه های این تراکم جمعیت، ساختن شهرک های اقماری در اطراف اصفهان بوده. عباس آباد، جلفا، سعادت آباد و حتی محله خواجو از محله هایی بوده که در خارج از دیوار شهر اصفهان بنا شده و به مرور خودش تبدیل به شهرکی پر جمعیت شده است.

فرح آباد یکی از آخرین شهرکهای صفوی است که در منطقه امروزی میدان ارتش به دستور شاه سلطان حسین بنا شد. نویسنده کتاب رستم التواریخ نوشته:«…شهر دلگشای خلدآسای دارالسلطنه اصفاهان که پایتخت اعلا بود چنان بر متوطنین وساکنین تنگ شده بود، از فرط معموری و آبادی، جا و مکان خالی نیست و نایاب شده بود که زمین ساده، ذرعی به ده تومان قیمت رسیده بود ویافت نمی شد و از این قیمت بیشتر هم خرید و فروش می شد اما بسیار کم». افزایش قیمت مسکن و زمین در داخل پایتخت صفوی به دلیل افزایش جمعیت و کمبود خانه و مِلک هم یکی دیگر از دلایل ساخت شهرک فرح آباد بوده.
بدین ترتیب از سال ۱۱۰۹ق با نظارت ابراهیم بیگ یوزباشی که از خواجگان حرمسرای سلطان حسین بود، پروژه ساخت شهرک فرح آباد آغاز شد و تا سال ۱۱۲۳ق به مرور ادامه یافت : «لاجرم از تنگی مکان، یک فرسنگ از شهر دور، قریب به دامنه کوه صفه با صفا شهر نویی مسمّی به فرح آباد با عمارات عالیه و ابنیه رفیعه از بیوتات و حجرات و غرفه ها و قصرها و ایوانها و کاخ ها و رواق ها و باغچه ها و گلزارها و جدولها و حوضها و دریاچه ها که از خوبی و مرغوبی و دل پسندی، رشک ارم ذات العماد، به فرمان وی فرمان پذیران، بنا نمودند».

ظاهراً قرار بوده این شهرک خیابانی به شکل چهارباغ هم داشته باشد که به تقلید از سعادت آباد که به پل خواجو یا هزارجریب و جلفا که به سی و سه پل منتهی می شد، به پل مارنان منتهی شود. خود شاه سلطان حسین به این پروژه بسیار علاقه داشت و در جریان ساخت وساز آن قرار می گرفت. باغ شاه مرکز ثقل شهرک بود و شاه اطرافیانش را مجبور به ساخت و ساز و آباد کردن بخشهای دیگر شهر نموده بود تا زودتر پروژه به اتمام برسد. اما به قول ابوالفضل بیهقی« قضا در کمین بود و کار خویش می کرد». یعنی قضا و قدر برای این شهرک سرنوشت دیگری رقم زده بود.
هنگامی که در سال ۱۱۳۴ق سپاه محمود افغان به اصفهان رسید، هیچ جا بهتر از فرح آباد برای اسکان و اردو زدن پیدا نکرد. روند نابودی این شهر از همین لحظه آغاز شد. شهری که هنوز به بهره برداری نرسیده بود، تبدیل به اردوگاه سپاه متجاوز شد. اصفهان پس از حدود ۸ ماه محاصره توانفرسا، از جمعیت تهی شده بود. تمام شهرک های اقماری نظیر عباس آباد و جلفا و خواجو با کاهش شدید جمعیت روبه رو شد و دیگر هیچگاه به دوران رونق خود برنگشت.
فرح آباد از همه زودتر رو به نابودی گذاشت چون هم از اصفهان دورتر بود و هم جمعیت زیادی در آن ساکن نشده بود. در انتهای دوره قاجار هرکس به فرح آباد می رفت با مجموعه ای از ویرانه های هول انگیز روبه رو می شد که نشان از زیبایی و درخشش بناهای این شهر در دوره صفوی داشت. آندره گدار نوشته : «…باری امروز به طوری که گفتم به جای قصر با شکوه فرح آباد و باغ های باصفای آن جز تپه های خاک چیزی دیده نمی شود.
مجاری آب خراب و سنگهای مرمر آن هم از میان رفته و اگر بنایی هم مانده بدون سقف است و به جای باغ های نشاط انگیز زمین لم یزرع حزن انگیزی دیده می شود. از آن همه سبزه و گل و چنارهای آراسته و زیبا و درختان میوه ابدا اثری پیدا نیست و با این حال خراب نمی توان از چگونگی آن در زمان آبادی به درستی قضاوت کرد». اگرچه سقوط صفوی باعث متروکه شدن فرح آباد گردید اما کشاورزان و اهالی روستاهای اطرافش بودند که کم کم مصالحش را می بردند و خِشت هایش را در زمین هایشان به خاک تبدیل می کردند:«… فرح آباد دوباره به خاک رفت و کشاورزان خاک آنرا بار کرده به مزارع می برند».
 
 راه رفتن روی مرز وهم و واقعیت
راه رفتن روی مرز وهم و واقعیت






دیدگاهتان را بنویسید