اول-مخالفان از جنس براندازی و ضدیت با اصل نظام سیاسی مستقر که قاطبه آنان دلخوش به چالش افزایی میان ایران و ایالات متحده به مثابه یگانه مفر و روزنه برای تغییر ساختار حاکمیتی هستند و تا بدانجا پیش رفتهاند که برای حمله نظامی به موطن مادری خود لحظه شماری میکنند و تنها امید آنان برای آینده سیاسی خود آویزان شدن به طرف خارجی به هر طریقی است و بدیهی است که هرگونه پالس مثبتی مبنی بر تنش زدایی برای آنان به منزله بر باد رفتن تمامی اوهام و آرزوهای خیالی است.
دوم-حامیان افراطی موسوم به سوپر انقلابی های دو آتشه که هرگونه مسامحه و تساهل در برابر ایالات متحده را به متابه وادادگی در برابر دشمن تاریخی می دانند و مذاکره را به معنای تسلیم و وادادگی در برابر شیطان بزرگ، نگرش ایدئولوژیک محوری که ریشه در واقعیات میدانی و تحولات جهانی ندارد و به تجربیات تاریخی و آموزه های مذهبی و سیره های دینی نیز التفات و اعتنایی ندارند که بزرگان و پیشوایان مذهبی نیز به ضرورت با خصم مبین و دشمنان ددمنش به مذاکره و تفاهم رسیده و در نهایت پیروز نهایی جبهه حق بوده است.
سوم-کسانی که خود را در زمره حامیان و هسته سخت قدرت در جمهوری اسلامی قلمداد میکنند و به رغم آنکه میدانند اصول کلی سیاست خارجی منطبق بر سه عنصر عزت و حکمت و مصلحت در سطوح کلان و عالیه نظام تدبیر و تبیین و تدوین میشود، از آنجا که حیات و ممات سیاسی آنان در طول سالیان متمادی بر فضای التهابی و پرتنش استوار شده و مانیفست و پارادایم سیاسی آنان بر وجوه سلبی استوار است و در وجه ایجابی حرفی برای گفتن و گزارهای برای جلب افکار عمومی ندارند، به رغم آنکه میدانند سیاست اصولی فعلی اقتضای تنش زدایی و حرکت در مسیر دیپلماسی تعادلی دارد، به طرق مختلف و به شیوه های متفاوت، علنی و در لفافه مشغول فضاسازی منفی در قبال مذاکرات پیش رو هستند.
چهارم-کسانی هستند که در طول بیست و دو سال گذشته که گردنده هستهای ایران تبدیل به چالش جدی و پرهزینه برای کشور شده است، از این فضا منتفع گشته و به قول عامیانه در زمره کاسبان تحریم قرار دارند، کسانی که خود را با وضعیت بغرنج این سالها تطبیق داده و توانسته اند با حداکثر بهره برداری ممکن خود را مستفیض و کامروا از شرایط موجود کنند و بدیهی و طبیعی است که هر حرکت و تکانههای که منجر به گشایش در وصعیت موجود و فروپاشی ساختار تحریم های ظالمانه شود، برای آنان چون زهر هلاهل میماند و به هر طریق ممکن در مسیر مذاکرات از هیچ کارشکنی دریغ نخواهند ورزید.
پنجم-موافقان بی چون و چرا و تمام قامت مذاکره در هر شرایط و موقعیتی و با هر کم و کیفی که تنها راه نجات کشور از بحران را در عادی سازی روابط با ایالات متحده می دانند و در این مسیر دچار چنان افراطی میشوند که به عنوان متال راجع به سخنان ترامپ در همان وهله اولیه انگشت اتهام را به سمت اردوگاه خودی گرفته و مقامات داخلی را مورد هجمه و حمله قرار دادند، اینان هر چند مخالف مذاکره نیستند اما در نهایت این نگاه افراطی آنان نه تنها در داخل ایجاد حساسیت زایی و انشقاق و چند دستگی می کند و این در عمل به ضرر مذاکره کنندگان خواهد بود و آب به آسیاب مخالفان مذاکره خواهد ریخت که در نهایت پالس های نادرستی نیز به طرف خارجی مخابره میکند.
ششم-طیفی از سیاسیون هستند که با اشاره به اتفاقات گذشته و برخی سیاست های نادرست و فرصت سوزی ها در ادوار گذشته مذاکرات بهغصوص در برهه توافق برجام، با اشاره به آن اتفاقات نسبت به آن کنایه و متلک گفته و معتقدند که با چنین دست فرمان هایی، همچون «مذاکرات غیر مستقیم» بعید است که فرجام منتج به نتیجهای حاصل شود. آنان البته گربیراه سخن نمیگویند و برخی ایرادات را به درستی گوشزد میکنند اما توجه ندارند که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد و گذشته؛ گذشته است و در شرایط حال و فعلی است که باید با همنوایی و همداستانی در برابر طرف خارجی از صحنه و میدان مذاکره برای منافع ملی و هیر عمومی نتیچه ابتیاع کرد و اکنون وقت گله و گله گذاری نیست.
هفتم-کسانی که همه چیز را به نتیجه مذاکرات گره زده و از هم اکنون سطح توقعات را آنچنان بالا میبرند که گویی به طرفه العینی همه چیز در اندک مجالی عادی و مرتفع میشود و با آغاز مذاکرات فضا گل و بلبل خواهد شد. خطر این آگراندیسمان و نگاه فانتزی کمتر از تندروهای ضد مذاکراتی نیست، و چنین توقع سازی هم گریبان گیر مذاکره کنندگان است و در هر صورت موفقیت یا عدم موفقیت مذاکرات پیش رو نیز منجر به هزینهسازی مضاعف خواهد شد./ جماران
دیدگاهتان را بنویسید