×
×
آخرین اخبار

درباره نمایش «روز از نو»؛ گم‌شدن زن در میان نقش‌های تحمیلی

  • کد نوشته: 42939
  • 16 آذر 1404 - 10:16 ق.ظ
  • ۰
  • نمایش «روز از نو» روایتی ساده از دل زندگی روزمره است؛ اما همین سادگی، پوششی هوشمندانه برای لایه‌های عمیق روان‌شناختی و اجتماعی آن به شمار می‌آید.
    درباره نمایش «روز از نو»؛ گم‌شدن زن در میان نقش‌های تحمیلی
  • نمایش «روز از نو» روایتی ساده از دل زندگی روزمره است؛ اما همین سادگی، پوششی هوشمندانه برای لایه‌های عمیق روان‌شناختی و اجتماعی آن به شمار می‌آید.

    به گزارش سرویس فرهنگ و هنر پایگاه خبری سپاهان خبر داستان حول محور زنی می‌چرخد که برای گذران زندگی در کارخانه‌ای کار می‌کند؛ زنی که زندگی‌اش در چرخه‌ای از تکرار، خستگی و فشار اقتصادی گرفتار شده است. اما آن‌چه این نمایش را از یک روایت صرفاً اجتماعی فراتر می‌برد، تمرکز آن بر تجربه درونی و ذهنیت این زن است؛ جایی که فقدان یک «کلید» به استعاره‌ای برای گم‌کردن خود، امید و معنا در زندگی بدل می‌شود. در سطح روان‌شناسانه، شخصیت اصلی تجسم «انسان معاصرِ فرسوده» است؛ انسانی که قربانی نظام کار، فشار اقتصادی و ساختارهای محدودکننده اجتماعی شده است. خواب‌ماندن او در آغاز داستان نه فقط یک اتفاق ساده، بلکه نشانه‌ای از فرار ناخودآگاه از جهانی است که برایش تبدیل به زندان شده است.

    او نمی‌خواهد چشم باز کند، زیرا آگاه است که در سوی دیگر بیداری، هیچ تازگی در انتظارش نیست؛ فقط تکرار، کار و فرسایش بیشتر. گم‌شدن کلید، یکی از مهم‌ترین نمادهای نمایش است. در روانکاوی، کلید همواره نشانه‌ای از «قدرت ورود» یا «توانایی گشودن» است؛ گشودن در به جهان تازه، به احساسات سرکوب‌شده و به مسیرهای نرفته. در «روز از نو»، گم‌کردن کلید را می‌توان نماد گم‌شدن هویت زن در میان نقش‌های تحمیلی دانست؛ همسر، کارگر، زنِ خانه‌دار، شهروندِ خاموش. این زن، سال‌هاست که درهای درونی خود را بسته و اکنون دیگر حتی کلید آن را نیز نمی‌یابد.

    لحظه‌ای که او برای یافتن کلید با همسایه روبه‌رو صحبت می‌کند، آغاز فرآیند خودشناسی است. همسایه، در لایه‌ای عمیق‌تر، نماد «آینه روان» است؛ بخشی از خود که سال‌ها نادیده گرفته شده، اما هنوز توان شنیدن، همدلی و رؤیاپردازی دارد. مکالمه‌ی آن‌ها فراتر از گفت‌وگویی معمولی بین دو زن است؛ این یک گفت‌وگوی درونی است، تقابلِ «منِ فرسوده فعلی» با «منِ سرکوب‌شده اما زنده. این گفت‌وگو فرصتی برای بروز ناخودآگاه است. زن از دغدغه‌ها و آرزوهایش سخن می‌گوید؛ اما آن‌چه اهمیت دارد، نه خود کلمات، بلکه سکوت‌های میان آن‌هاست: وقفه‌هایی که سنگینی سال‌ها ناگفته را حمل می‌کنند. آن‌جا که حرفی در گلو می‌ماند، مخاطب با رنجی عمیق‌تر از هر دیالوگ مواجه می‌شود. از منظر هنری، متن داریو فو با ریتمی ظریف میان طنز تلخ و اندوه پنهان حرکت می‌کند. فو همواره استاد نمایش تناقضات انسانی در پوشش موقعیت‌های ساده بوده است و کارگردانی سعید امیر سلیمانی به‌خوبی این ویژگی را برجسته کرده. میزانسن‌های محدود، فضای بسته و گاه خفقان‌آور صحنه، انعکاسی از جهان درونی زن است؛ جهانی که دیوارهایش از ترس، ناامیدی و عادت ساخته شده‌اند.

    نورپردازی اگر با سایه‌های ملایم و متمرکز همراه باشد، می‌تواند بازتابی از ذهن تکه‌تکه شخصیت باشد؛ نقاطی روشن که نماد رؤیا و امکان‌اند و بخش‌هایی در تاریکی که بیانگر ترس‌ها و سرکوب‌ها هستند. فضای بصری نمایش، حتی در سکوت، با تماشاگر سخن می‌گوید و او را به درون اتاق ذهن زن می‌کشاند. از منظر جامعه‌شناسانه-روان‌شناسانه، «روز از نو» نه فقط داستان یک زن، بلکه داستان هزاران زن در جامعه امروز است؛ زنانی که زندگی‌شان در روزمرگی، کار، فداکاری و نادیده‌گرفته‌شدن حل شده است. زن نمایش، صدای خاموش نسلی است که یاد گرفته زنده بماند، اما نه زندگی کند. عنوان نمایش «روز از نو» خود به‌تنهایی سرشار از ایهام است: آیا این یک آغاز تازه است؟ یا محکومیتی به تکرار بی‌پایان؟ در پایان، نمایش این‌گونه در ذهن مخاطب باقی می‌ماند که شاید کلید هیچ‌گاه پیدا نشود؛ اما همین جست‌وجو، همین مکث کوتاه برای حرف زدن و شنیده شدن، خود آغاز یک آگاهی است. آگاهی از رنج، از خویشتن، از زندگی‌ای که می‌توانست شکل دیگری داشته باشد.

    «روز از نو» نمایشی است درباره مرز باریک میان تحمل و آگاهی؛ میان تسلیم و بیداری. و در همین مرز است که هنر معنا می‌یابد: کشف انسان در شکننده‌ترین، واقعی‌ترین و صادقانه‌ترین وضعیت خود.

    نمایش «روز از نو» اثری از «داریو فو» در مقام نویسنده و به کارگردانی سعید امیر سلیمانی است که از ۱۰ تا ۱۸ آذرماه در تالار هنر اصفهان روی صحنه می رود.

    نویسنده: آریانا معتمدیان دهکردی
    برچسب ها

    بیشتر بخوانید

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *