چندی پیش سالن سینما سوره اصفهان میزبان نشستی متفاوت با عنوان «خوانش و کالبدشکافی متن» بود؛ نشستی که به موضوع اقتباس در فیلم کوتاه اختصاص داشت و با رونمایی از فیلم «تونل» ساخته احسان امینی، رنگ و بوی ویژهای گرفت.
فیلم «تونل» که پیشتر موفق به کسب تندیس بهترین فیلمنامه اقتباسی از چهلویکمین جشنواره فیلم کوتاه تهران شده بود، برای نخستین بار در این محفل هنری به نمایش درآمد. در آغاز جلسه، بخشی از داستان کوتاه «تونل» با صدای نویسندهاش، پیمان اسماعیلی، برای حاضران پخش شد؛ روایتی ادبی که پل میان ادبیات و سینما را روشنتر میکرد. سپس نسخهی فیلمنامه و روند اقتباس اثر توسط احسان امینی معرفی و مورد بحث قرار گرفت.
در ادامه، احسان امینی به همراه سید جواد میرهاشمی، فیلمساز و پژوهشگر، و مجتبی اسپنانی، فیلمساز، به بررسی ظرفیتهای اقتباس در سینمای کوتاه پرداختند. گفتوگویی که نه تنها تجربهی شخصی کارگردان از مسیر اقتباس را روشن ساخت، بلکه جایگاه ادبیات داستانی در خلق آثار سینمایی کوتاه را نیز برجسته کرد.
رونمایی از «تونل» در اصفهان، تنها نمایش یک فیلم نبود؛ بلکه تلاشی بود برای بازاندیشی در نسبت میان ادبیات و سینما. شبی که حاضران، بهویژه علاقهمندان فیلم کوتاه، توانستند تجربهای دوگانه از شنیدن متن ادبی و دیدن روایت سینمایی آن را در کنار هم زندگی کنند.
مجتبی اسپنانی، فیلمساز، در آغاز گفتوگو با اشاره به جایگاه فیلمنامه در فرآیند اقتباس، چنین بیان کرد: «فیلمنامه در حقیقت حلقهی میانی میان متن ادبی و تصویر سینمایی است و اهمیتی بنیادین دارد. دشواری اصلی آنجاست که نویسنده باید بداند چه متنی را برای اقتباس برمیگزیند. داستان تونل از جمله آثاری است که در نگاه نخست، هر نویسندهای را از انتخاب بازمیدارد؛ چرا که فاقد شخصیت محوری و کنش افزایندهای است که به پایانی واحد ختم شود. روایت، مملو از خردهجزئیاتیست که میتواند هر ذهنی را در مسیر اقتباس سرگشته کند. افزون بر این، خود «تونل» در متن بهمثابه کاراکتری زنده حضور دارد؛ حضوری که بهسادگی نمیتوان آن را در قاب تصویر متجلی ساخت. با این همه، انتخاب چنین داستانی جسارت بزرگی میطلبید؛ جسارتی که احسان امینی با درک عمیق عناصر داستان، توانسته است آن را به بیانی سینمایی برساند.»
احسان امینی، کارگردان فیلم تونل، در ادامه نشست دربارهی فرآیند نگارش فیلمنامه چنین توضیح داد: «کوشیدم همانند ایدهی نخستین پیمان اسماعیلی، تونل را به مکانی بدل کنم برای مواجههی آدمها با رؤیاها و ناخودآگاهشان. مسیر رسیدن از داستان به فیلمنامه، پر از یادداشتها و آزمونهای مکرر بود. برای من، فیلمنامه نه صرفاً بازنویسی یک متن، که دستورالعملی برای ورود به جهان تازهای است.
در داستان اصلی نشانههایی از دهه هفتاد و هشتاد به چشم میخورد؛ جایی که شخصیت سخن از خرید یک پیکان به میان میآورد. اما امروز، در سال ۱۴۰۳، چنین چیزی دیگر باورپذیر نیست. از همینرو، کوشیدم این نشانه را به عنصری بدل کنم که ریشه در «امر از دست رفته» دارد؛ مفهومی که در زیرمتن روایت حضور داشت. به همین دلیل، شخصیت «هیوا» را در پیوند با همین فقدان و غیاب بازآفرینی کردم.
علاوه بر این، روایت را از سوم شخص و دانای کل به اول شخص تغییر دادم و صحنههایی را بر پرده آوردم که در داستان تنها اشارهای گذرا به آنها شده بود. پایانبندی را نیز دگرگون ساختم تا با جهان تازهی فیلم هماهنگ شود. چرا که در متن ادبی، دانای کل میتوانست آزادانه میان ذهنها و زمانها جابهجا شود، اما در قاب سینما چنین امکانی بهسادگی وجود ندارد. همین مسئله مرا واداشت تا بارها و بارها بازنویسی کنم و از دل این بازنویسیهای مکرر به نسخهی نهایی برسم.
رویارو شدن با این متن چالشی بزرگ بود؛ بسیاری از کسانی که فیلمنامه را خواندند باور نداشتند چنین داستانی به فیلم بدل شود و حتی مرا از ادامهی کار بازمیداشتند. اما درست در همین تردیدها، نیرویی بود که مرا به پیش راند؛ تا جایی که تونل نه تنها بر پرده، بلکه در ضمیر شخصیتها به واقعیت بدل شد.»
در میانهی نشست، سید جواد میرهاشمی، فیلمساز و پژوهشگر، با طرح پرسشی، بحث را به سوی ماهیت فیلمنامهی تونل کشاند: «در داستان تونل، رسیدن به معشوقه همچون فشاری بر شخصیت اصلی وارد میشود؛ فشاری که هرچه شدیدتر باشد، امکان شناخت عمیقتری از کاراکتر برای مخاطب فراهم میآورد. پرسش من این است: آن فشار و لفاف عاطفی که بتواند مخاطب را چند دقیقهای بر صندلی میخکوب کند، برای شما چیست؟ قلاب شما بهعنوان کارگردان در این داستان کدام است؟»
احسان امینی در پاسخ به این پرسش، چنین گفت: «وقتی نخستین بار داستان را خواندم، حس کردم چیزی میان من و متن مشترک است؛ نقطهای که ناخودآگاه مرا به سوی خود میکشید. همان ایدهی دراماتیکی که در قلب داستان نهفته بود، قلاب من شد. ما در جامعهای زیست میکنیم که دستیابی به رؤیاها و خواستههایمان آسان نیست؛ گویی همیشه باید دل به تاریکی بزنیم و از مسیری شبیه تونل عبور کنیم تا به سادهترین آرزوها برسیم. همین تجربهی مشترک، همان فشار و بار عاطفی بود که با آن همذاتپنداری کردم. در فیلم کوشیدم این حس را به تصویر درآورم؛ با خلق اتمسفرهایی که ناخودآگاه را لمس میکنند و تماشاگر را در تاریکی همراه خود میبرند. این همان قلابی بود که مرا به داستان پیوند زد و فیلم را به حرکت درآورد.»
احسان امینی در بخشی دیگر از سخنانش به اهمیت درونمایه در فیلمنامه اقتباسی پرداخت و گفت: «من بهگونهای حسی و ناخودآگاه به سراغ فیلمسازی میروم. به باور من، درونمایه میتواند همچون ریشهای ثابت باقی بماند، اما با خوانشهای متفاوت از سوی مخاطبان، هر بار به شکلی تازه تجربه شود. به همین دلیل، هر تماشاگر میتواند راهی شخصی برای رسیدن به همان درونمایه بیابد.»
در پایان نشست و پیش از آغاز اکران فیلم، سید جواد میرهاشمی یادداشتی از پیمان اسماعیلی ـ نویسنده داستان تونل ـ را برای حاضران قرائت کرد؛ نویسندهای که تجربهی اقتباس از متن خود را چنین توصیف کرده بود: «فیلم کوتاه تونل فیلم خوبی است، اما با آنچه در ذهن من بود تفاوت دارد. برای هر نویسنده لحظاتی پیش میآید که گمان میکند بخشی از داستانش را به بهترین شکل نوشته است. در روایت تونل، من بیش از هر چیز بر ترس و اضطراب متمرکز بودم؛ موقعیتهایی که شخصیتها در آن به اضطراب فرو میروند برایم اهمیت داشت.»
این سخنان پایانی، همچون پلی بود میان ذهن نویسنده و نگاه کارگردان؛ پلی که تماشاگر را آمادهی ورود به تاریکی پرده و تجربهی نخستین نمایش تونل کرد. اکران فیلم تونل در پایان نشست، نقطهی اوج این شب هنری بود؛ لحظهای که روایت از سطح کلمات و گفتوگوها فراتر رفت و بر پرده جان گرفت. تماشاگرانی که تا پیش از آن تنها با صدای نویسنده و تحلیلهای سینماگران همراه شده بودند، این بار خود را در تاریکی سالن و در امتداد همان تونلی یافتند که از ابتدا دربارهاش سخن گفته میشد. سکوتی عمیق و چشمانی خیره به پرده، نشان از آن داشت که فیلم توانسته است همان «قلاب عاطفی» را که کارگردان از آن سخن میگفت، در دل مخاطب فرو بنشاند. بدینسان، رونمایی از تونل نه تنها پایانی برای نشست، که آغازی برای گفتوگوهای تازه درباره نسبت ادبیات و سینما در عرصه فیلم کوتاه بود.
دیدگاهتان را بنویسید