×
×

نگاهی به نمایشگاه سیمرغ در گالری صفوی؛
تولد در سپیده‌دمِ وهم

  • کد نوشته: 34130
  • 14 مرداد 1404
  • ۰
  • در طنین خاموش روزهایی که جهان در تبِ ناگهان و اضطراب فرورفت، انسان از نو با تاریکی روبه‌رو شد. گویی پرده‌ای سنگین از سکوت بر هستی آویخته شد و زمان، در کوچه‌پس‌کوچه‌های قرنطینه، کش‌دار و غریب گشت.
    تولد در سپیده‌دمِ وهم
  • در طنین خاموش روزهایی که جهان در تبِ ناگهان و اضطراب فرورفت، انسان از نو با تاریکی روبه‌رو شد. گویی پرده‌ای سنگین از سکوت بر هستی آویخته شد و زمان، در کوچه‌پس‌کوچه‌های قرنطینه، کش‌دار و غریب گشت. بیماری، نه‌تنها جسم را، که روان جمعی ما را نیز به چالش کشید. امید و شور، رنگ باختند و خاطره‌ی روزهای ساده، بدل به رؤیایی دست‌نیافتنی شد.

    به گزارش پایگاه خبری سپاهان خبر در چنین لحظه‌هایی، ناخودآگاه انسانی به اسطوره پناه می‌برد؛ به افسانه‌هایی که در ناخودآگاه جمعی ما لانه دارند. و یکی از کهن‌ترین این اسطوره‌ها، سیمرغ است؛ پرنده‌ی رازآلودی که از دل آتش زاده می‌شود، آگاهی و شفقت را به بشریت هدیه می‌دهد و بازگشتی است به خویشتن خویش.

    نمایشگاه «بازگشت سیمرغ» حاصل تلاقیِ هنر، اسطوره و روانِ جمعی است. آثاری که در آن خلق شده‌اند، نه صرفاً تصویر، بلکه «روایت‌هایی بصری» از تولد دوباره‌اند. هر نقاشی، هر خط، هر رنگ، بازتابِ مواجهه‌ای درونی‌ست؛ تلاشی برای بازسازی، بازاندیشی و شاید، باززیستن.

    photo 2025 08 03 14 54 28

    هنرمندان این مجموعه، از سبک‌های متنوع بهره برده‌اند: از اکسپرسیونیسمی درون‌خیز و پرالتهاب گرفته تا آبستره‌هایی مملو از رقص رنگ و نور؛ از فیگوراتیوهای رازآلود تا نقش‌مایه‌های سهروردی‌وار که به عرفان و خیال متوسل شده‌اند. این تنوع در سبک، اما وحدتی در معنا دارد: بازگشت، آگاهی و آشتی با رنج.

    در نگاه روان‌کاوانه، «تولد دوباره» تنها یک مرحله زیستی نیست؛ بلکه دگردیسی‌ست، عبور از مرگ روانی و بازگشت به زیستن. این آثار، گواهی هستند بر آن‌که هنرمند، همانند ققنوس یا سیمرغ، در آتشِ تجربه‌های زیسته می‌سوزد، اما خاکسترش، بذر پروازی نو است.

    در آثار نمایشگاه، شما با “سیمرغ‌های متکثر” روبه‌رو می‌شوید: گاه سیمرغی‌ست خسته اما ایستاده، گاه پاره‌پاره اما در حال ترمیم، گاه پرنده‌ای تنها در افقی مه‌آلود، اما چشم‌انتظار طلوع. این تصاویر، آیینه‌ی روان ما پس از بحران‌اند: لحظه‌هایی که امید گم شد، اما هنوز از ژرفای ناخودآگاه، میل به زندگی می‌جوشید.

    از منظر یونگ، اسطوره سیمرغ می‌تواند صورت مثالی از «سایه‌ی روشن» باشد: بخشی از روان که پس از لمس تاریکی، به نور می‌گراید. نمایشگاه «بازگشت سیمرغ» حاصل تلاقیِ هنر، اسطوره و روانِ جمعی است. آثاری که در آن خلق شده‌اند، نه صرفاً تصویر، بلکه «روایت‌هایی بصری» از تولد دوباره‌اند. هر نقاشی، هر خط، هر رنگ، بازتابِ مواجهه‌ای درونی‌ست؛ تلاشی برای بازسازی، بازاندیشی و شاید، باززیستن. هنرمندان این مجموعه، از سبک‌های متنوع بهره برده‌اند: از اکسپرسیونیسمی درون‌خیز و پرالتهاب گرفته تا آبستره‌هایی مملو از رقص رنگ و نور؛ از فیگوراتیوهای رازآلود تا نقش‌مایه‌های سهروردی‌وار که به عرفان و خیال متوسل شده‌اند. این تنوع در سبک، اما وحدتی در معنا دارد: بازگشت، آگاهی و آشتی با رنج. از منظر روان‌کاوی تحلیلی کارل گوستاو یونگ، اسطوره‌ها، زبان ناخودآگاه جمعی‌اند. و سیمرغ، به‌عنوان پرنده‌ای اسطوره‌ای که در دل آتش متولد می‌شود، نمادی آرکی‌تایپی از فرآیند «فردیت‌یابی» است. در نظریه یونگ، فردیت‌یابی مسیری‌ست درونی که طی آن انسان، با عبور از سایه‌ها و تضادهای روانی خود، به تمامیت و یکپارچگی می‌رسد. در این مسیر، فرد ناگزیر است با «سایه» خود روبه‌رو شود؛ آن بخش‌های طردشده، نادیده‌گرفته‌شده یا سرکوب‌شده‌ی شخصیت که اغلب در دوران بحران سر برمی‌آورند. تجربه پاندمی، خود نوعی مواجهه با سایه‌ی جمعی ما بود: ترس از مرگ، از دست دادن کنترل، بی‌معنایی، و آسیب‌پذیری وجودی. بسیاری از ما با وجه پنهانِ خود ــ ترس‌ها، خشم‌ها، میلِ نجات، انزوا و گریز از معنا مواجه شدیم.

    photo 2025 08 03 14 54 32

    سیمرغ، در این نگاه، نمادی از آن «خودِ متعالی»‌ست که پس از عبور از این فرایند، در درون انسان متولد می‌شود. اسطوره‌ی سیمرغ در منطق یونگی، همان سفری‌ست که در آن انسان با درون خویش روبه‌رو می‌شود، خود را در دل تاریکی می‌بیند، و از آن گذر می‌کند تا به نور آگاهی برسد.

    آثار این نمایشگاه، در حقیقت پژواک‌هایی‌اند از این سفر روانی. در نقاشی‌هایی که پر از شکست و گسست‌اند، می‌توان ردپای فروریختن ایگو را دید؛ و در بازسازی فرم‌ها، بازآفرینی بدن‌ها و پرندگانِ در حال پرواز، نشانه‌هایی از اتحاد مجدد روان با خویشتن متعالی.

    نکته‌ی درخشان دیگر این نمایشگاه، «نیروی جمعی» است. در اسطوره سیمرغ، پرندگان بسیاری در جست‌وجوی او راهی می‌شوند؛ و سرانجام درمی‌یابند که سیمرغ در درون همه‌ی آن‌هاست. این مفهوم با «ناخودآگاه جمعی» یونگ نیز هم‌راستاست: حقیقت‌هایی که در تک‌تک انسان‌ها نهفته‌اند، اما تنها از مسیر تجربه و مشارکت با دیگری، قابل بازیابی‌اند. پس نمایشگاه «بازگشت سیمرغ» نه فقط یک دعوت هنری، بلکه نوعی فراخوان به خودکاوی جمعی‌ست. فرصتی‌ست تا هم هنرمند و هم مخاطب، در آینه‌ی هنر، تصویری از خویش ببینند و شاید «سیمرغ» درونی خود را بیابند. نمایشگاه «بازگشت سیمرغ»، پاسخی است هنری و روان‌کاوانه به دوران سختی که بر ما گذشت؛ نه با انکار اندوه، بلکه با آغوش گشودن به امکان‌های پس از آن. اینجا، در میانه رنگ و نور و اسطوره، ما بار دیگر به پرواز ایمان می‌آوریم؛ نه پروازی دور از زمین، بلکه پروازی درونی، بر شانه‌های آگاهی و تخیل. سیمرغ، در نگاه اسطوره‌ای ایرانی و در روان‌کاوی یونگی، نمادی است از «خود»؛ آن بخش یگانه، پنهان و کامل‌شده‌ی روان که در درون هر انسان وجود دارد، اما برای دستیابی به آن، باید از مسیر دشوار سفر درون گذر کرد.

    photo 2025 08 03 13 25 33

    تجربه‌ی پاندمی، ما را به این سفر سوق داد. با مواجهه با اضطراب، فروپاشی، از‌دست‌دادن و خلأ، ما ناگزیر به تأمل در مرزهای ایگو، باورها، و پیوندهایمان شدیم. در پایان این مسیر، در مواجهه با خویشتن واقعی، بازگشت رخ می‌دهد. اما بازگشتی از جنس تکرار نیست؛ بازگشتی‌ست از ورای سوختن، رها کردن، و پوست‌اندازی روانی. بازگشتی که در آن، انسان دیگر همان فرد پیش از طوفان نیست. او اکنون با آگاهی، آسیب‌پذیری، و نوعی شفقت نو به جهان بازمی‌گردد. نمایشگاه «بازگشت سیمرغ» نه فقط ارائه آثار، که آئینی‌ست برای این دگرگونی. دعوتی‌ست به مشارکت در فرآیند فردیت‌یابی، هم در خلق و هم در دیدن؛ تجربه‌ای که در آن، تماشاگر و هنرمند، هر دو بخشی از مسیرند. زیرا در نهایت، سیمرغ نه در آسمان دور، که در آیینه‌ی نگاه ما، در پرتو هنر، در لایه‌های ناخودآگاه‌مان آرمیده است.

    نویسنده: آریانا معتمدیان دهکردی
    برچسب ها

    دسته بندی مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *