فیلم ناتور دشت به کارگردانی محمدرضا خردمندان، داستان گم شدن یک دختربچه را در منطقهای بومی به تصویر میکشد. این فیلم با الهام از یک رویداد واقعی ساخته شده که اوایل سال ۱۴۰۳ در یکی از روستاهای استان گلستان رخ داد. نقطه آغاز روایت، فقدان و گمگشتگی است؛ اما خردمندان تلاش میکند از دل یک حادثهی تلخ اجتماعی، جهانی شاعرانه و استعاری خلق کند که در آن مفاهیمی چون ترس، امید، جمعگرایی و حتی تقدیر بافتی تازه مییابند.
به گزارش پایگاه خبری سپاهان خبر یکی از ویژگیهای متمایز ناتور دشت، است. کارگردان نه تنها به بازسازی صرف یک ماجرای تلخ بسنده نمیکند، بلکه با بهرهگیری از زبان تصویری خاص خود، آن را به سطحی فراتر از گزارش یا بازنمایی صرف میبرد. نگاه دوربین به جغرافیا و طبیعت شمال ایران، نه فقط پسزمینهای زیبا بلکه شخصیتی مستقل است که در شکلگیری درام دخالت دارد. جنگل، باران، زمینهای پوشیده از مه و حتی سکوتِ شبانه، همچون نشانههایی زنده عمل میکنند و تماشاگر را به مشارکت حسی در ماجرا دعوت میکنند.
طبیعت در ناتور دشت نقش مهمی بازی میکند و بیشتر از یک پیوست ظاهری است؛ محیط بومی به عنوان بخشی جداییناپذیر از روایت، فضای شاعرانه و ملموس فیلم را شکل میدهد. خردمندان از این فضا برای بیان پرسشهای عمیق درباره رابطه انسان و محیط اطراف بهره میبرد؛ پرسشی که در قالب گمشدن یک کودک، ابعاد فلسفی و روانی پیدا میکند.
گمشدن دخترک نه فقط فقدان یک فرد، بلکه استعارهای از پیچیدگیهای روابط انسانی و پیوندهای اجتماعی است. جامعه کوچک روستایی درگیر جستوجو میشود و در این فرآیند، شکافهای فرهنگی و عاطفی بین اعضا نمایان میگردد. این جنبهها به فیلم بعدی جامعهشناختی میبخشند که فراتر از یک داستان خانوادگی یا فردی است.
ناتور دشت علاوه بر روایت اصلی، خردهداستانهایی را به گونهای هوشمندانه به تصویر میکشد که چون شاخههایی در دل جنگل به جریان اصلی قصه پیوند میخورند. فیلمنامه به درستی به پرداخت این لایههای فرعی میپردازد، تعلیق ایجاد میکند و گرهگشاییها در لحظههای مناسب صورت میگیرند. این شیوه، ریتم اثر را زنده و جذاب نگاه میدارد و تماشاگر را همراه میسازد.
با وجود این ویژگیها، بزرگترین چالش فیلم در پایانبندی است. ناتور دشت تا پیش از مرحله نهایی بر مدار علیت و ضرورت روایت حرکت میکند، اما در لحظههای آخر از این مسیر فاصله میگیرد و نتیجهای را ارائه میدهد که با منطق قبلی منطبق نیست. این گسست، باعث کاهش تاثیرگذاری و وضوح پیام نهایی میشود.
اگرچه فیلم در طول مسیر روایت توانست ظرافت و کشش لازم برای همراهی مخاطب را به دست آورد، اما در پایان انسجام اثر تا حدی آسیب میبیند. گویی قصهای که میتوانست ضربهای احساسی و فکری در ذهن به جا گذارد، کمی پیش از پایان رمق خود را از دست میدهد و تأثیرش کمرنگتر میشود.
یکی از نکات برجسته ناتور دشت، بازیهای دقیق و تاثیرگذار بازیگران است. هادی حجازیفر در نقش «احمد پیران» بار دیگر ثابت میکند که توان خلق شخصیتهای چندلایه و پرکشمکش را دارد. او با حرکات سنجیده و حسهای کنترلشده، نقش محیطبانی آسیبدیده و پر از گذشتهای سنگین را به زیبایی اجرا میکند.
در کارنامه بازیگران، میرسعید مولویان نیز با ظرافتی کمنظیر به نشان دادن پیچیدگیهای روانی کاراکتر خود میپردازد. او میان ظرافت و صلابت تعادل برقرار کرده و لایههای پنهان شخصیت را به آرامی آشکار میسازد. هرچند فاصله ظاهری و فیزیکی برخی بازیگران با جغرافیای بومی داستان ممکن است کمی باورپذیری را کاهش دهد، قدرت اجرا و نمایش عمیق درونیات این فاصله را جبران میکند.
علی صالحی با حضور درخشان و غیرمنتظره خود چهره تازهای از توانمندیهای بازیگری را نشان میدهد. بازیگری که پیش از این بیشتر در نقشهای طنز شناخته شده بود، در ناتور دشت موفق شده تصویری جدی و متفاوت از خود خلق کند و این حضور برای مخاطب غافلگیری دلنشینی است. انتخاب او نیز به کشف ظرفیتهای تازه بازیگری در فیلم کمک کرده است.
در مجموع، ناتور دشت اثری است که بهطور هنرمندانه میان واقعیت و خیال، حادثه و تأمل حرکت میکند. خردمندان با تسلط بر روایت و خلق خردهداستانها، تصویری شاعرانه و زنده از گمشدگی یک دختربچه و واکنشهای جامعه روستایی به آن ارائه میدهد. بازیهای تأثیرگذار و ژرف بازیگران، طبیعت شاعرانه بومی و زبان تصویری ویژه فیلم، همگی به عمیقتر شدن تجربه تماشاگر کمک میکنند.
با این حال، گسست در پایانبندی که از منطق علت و معلول دور میشود، مقداری از توان تأثیرگذاری اثر میکاهد؛ اما این نقص نتوانسته ارزشهای هنری و احساسی فیلم را زیر سوال ببرد. ناتور دشت تجربهای است که مخاطب را با پرسشهای بنیادین درباره انسان، طبیعت، خطا و مسئولیت روبرو میکند و در لایههای داستان، امید و ترس را در هم میآمیزد. اثری که پس از تماشایش تا مدتها در ذهن باقی میماند و حس تأمل و همدلی را به همراه دارد.
دیدگاهتان را بنویسید