×
×
آخرین اخبار

مروری بر نشست نقد و بررسی Anima که در اصفهان برگزار شد
از نظم تا رهایی؛ گفت‌وگوی اندرسون و یونگ بر پرده سینما

  • کد نوشته: 41088
  • 19 آبان 1404 - 10:00 ق.ظ
  • ۰
  • وقتی نسیم سرد پاییزی بر شیشه‌های روشنِ آموزشگاه پارتاک می‌وزید، پاتوق فیلم آن، همچون چراغی در میان تاریکی روزمرگی‌ها، دوباره جان گرفت.
    از نظم تا رهایی؛ گفت‌وگوی اندرسون و یونگ بر پرده سینما
  • وقتی نسیم سرد پاییزی بر شیشه‌های روشنِ آموزشگاه پارتاک می‌وزید، پاتوق فیلم آن، همچون چراغی در میان تاریکی روزمرگی‌ها، دوباره جان گرفت. گویی در آن ساعت، دیوارهای کلاس‌ها دیگر تنها میزبانِ تمرین و تکرار نبودند، بلکه به جایی برای تأمل، گفت‌وگو و کشف بدل شدند. هر صندلی، سکوی کوچکی برای رؤیا دیدن بود، و هر نگاه، پنجره‌ای رو به درون و بیرونِ جهان انسان.

    به گزارش سرویس فرهنگ و هنر پایگاه خبری سپاهان خبر پارتاک، در پیوند میان هنرهای تجسمی، نمایشی و زرگری، پلی‌ست میان ماده و معنا؛ جایی که از درخشش طلا تا بازی نور بر چهره‌ی بازیگر، همه نشانی از یک جست‌وجوی مشترک دارد: یافتن شکل تازه‌ای برای بیان احساس. در این پاتوق، سینما تنها یک پرده‌ی نقره‌ای نیست؛ فرصتی‌ست برای مکاشفه‌ی خویشتن، برای بازشناختن «چهره‌ی پنهان» انسان در قاب تصویر.

    sinamae vasat

    آن شب، با نمایش فیلم Anima ساخته‌ توماس اندرسون، فضا حالتی از خواب و بیداری به خود گرفت؛ جایی میان رویا و واقعیت، میان او و خود درون. صدای مجید بدیع‌زاده، کارشناس برنامه، از پس سکوت سالن برخاست و درباره «انیما» و «انیموس» درون انسان سخن گفت؛ دو چهره‌ی پنهان روح که در آینه‌ی سینما خود را نشان می‌دهند. سخنان او نه‌فقط تحلیلی بر فیلم، که یادآوری لطیفی بود از آنچه هنر می‌تواند بکند: آشتی دادن بخش‌های گمشده‌ی وجود ما.

    چنین گردهمایی‌هایی در پارتاک، بهانه‌ای‌ست برای دوباره دیدن و دوباره زیستن؛ برای آنکه هنرجویان و هنردوستان، در کنار یکدیگر، در مسیر پرپیچ‌وخم هنر، تنها نمانند. در این فضا، گفتگو جان می‌گیرد و پرسش معنا پیدا می‌کند. پارتاک بیش از آنکه آموزشگاه باشد، مجمعی‌ست از نگاه‌ها و قلب‌هایی که می‌خواهند جهان را اندکی زیباتر کنند. شاید راز ماندگاری این شب‌ها در همین باشد: در پیوندی که میان یادگیری و الهام، میان دیدن و بودن، بی‌هیاهو شکل می‌گیرد.

    مجید بدیع‌زاده در ابتدای این جلسه اشاره‌ای به موسیقی این فیلم داشت و اینگونه بیان کرد:موسیقی در Anima هرچند با ریتمی دقیق و رقصی منظم همراه است، نه به جشن و سرور می‌ماند و نه به شادمانی جمعی. ضرباهنگ‌ها، به‌جای آنکه تن را به وجد آورند، روح را به درون می‌کشانند؛ به خلأیی که در پس هر حرکت منظم، هر گام هماهنگ، پنهان است. آنچه بر پرده می‌بینیم، نه جهانی لبریز از رقص و موسیقی، که نظمی غریب است در میانه‌ی سکوت و بی‌وزنی.

    فیلم، در ظاهر از تاریکی فاصله می‌گیرد، اما در ژرفای خود، جهانی را می‌نمایاند که روشنایی‌اش نیز بی‌قرار است. در این میان، یورک همچون مسافری در میان رؤیا و بیداری، در جست‌وجوی نیمه‌ی گمشده‌ی خویش است؛ نیمی که نه در دیگری، بلکه در سایه‌ی درون خود پنهان شده. موسیقی و حرکت در Anima استعاره‌ای‌ست از همین جست‌وجو تلاشی برای یافتن توازن میان جسم و جان، میان میل و معنا.

    فضاهای Anima در مرز میان واقعیت و خیال بنا شده‌اند؛ عماری‌هایی سرد و باشکوه که با هندسه‌ی پست‌مدرن خود، ذهن را در هزارتویی از نظم و بی‌نظمی رها می‌کنند. ساختمان‌ها، همچون پیکره‌هایی خاموش، در دل شهری متروپلیسی سر برآورده‌اند که نه به تمامی واقعی‌ست و نه موهومی؛ جهانی است آرمان‌گونه و در عین حال بی‌قرار، جایی که انسان در میان خطوط صیقلی و نورهای سرد، به جست‌وجوی معنا می‌پردازد.

    اندرسون و تام یورک با ترکیب تصویر و موسیقی، این جهان بی‌مرز را جان بخشیده‌اند؛ موسیقی در Anima تنها همراه تصویر نیست، بلکه خود معماری تازه‌ای می‌سازد، آجر به آجر، ضرب به ضرب. ریتم‌ها، چون نبض ساختمان‌ها، در میان سکوت و حرکت جریان می‌یابند و به فضا فرمی تازه می‌دهند فرمی پست‌مدرن، که در آن عقل و احساس، ساختار و شهود، در توازن شکننده‌ای همزیستی می‌کنند.

    تماشاگر در این میان، نه تنها شاهد است، بلکه ساکن موقت این جهان می‌شود؛ جهانی که در آن، موسیقی همان دیوار است، رقص همان پنجره، و نور، راهی به درون روح انسان.

    سپس درآخر جلسه درباره جنبه سینمایی فیلم ادامه داد: فیلم Anima ساخته‌ی پل توماس اندرسون، بیش از آنکه روایت‌گر داستانی خطی باشد، تجربه‌ای سینمایی است از درون انسان مدرن؛ انسانی که در میان نظم ظاهری جهان صنعتی، به جست‌وجوی خویشتن فراموش‌شده‌اش برخاسته است. قاب‌های اندرسون در این فیلم، به‌سان خواب‌هایی در بیداری‌اند سرشار از تکرار، ریتم و سکوت. هر پلان، شعری بصری‌ست که با کمترین کلام، معنا را از دل حرکت و تصویر بیرون می‌کشد.

    نورهای سرد، سایه‌های کشیده، و فضاهای پست‌مدرنِ هندسی، در تضاد با رقص‌های انسانی و هماهنگِ تام یورک، جهانی می‌سازند که در عین نظم، از درون تهی است. این تضاد تصویری، همان شکاف روحی انسان معاصر است: فاصله‌ی میان جسمی که در جمع می‌رقصد و روحی که در خلأ می‌کاود.

    در لایه‌های زیرین فیلم، ردپای اندیشه‌ی کارل گوستاو یونگ آشکار است. آنیما و آنیموس دو نیروی مکملِ روان انسان در Anima نه در قالب شخصیت‌ها، بلکه در حرکت، فضا و مواجهه حضور دارند. «آنیما»، چهره زنانه‌ روح در ناخودآگاه مرد، در اینجا به‌صورت نیرویی ناپیدا اما هدایتگر عمل می‌کند؛ همان نیمه‌ گمشده‌ای که یورک در امتداد سفرش در پی آن است. او در مواجهه با این نیمه، نه به عشق زمینی، بلکه به نوعی آشتی درونی می‌رسد؛ آشتی با بخش نادیده، احساسی و لطیف وجود خود.

    در برابر آن، «آنیموس» چهره‌ی مردانه‌ی روح در ناخودآگاه زن در فیلم چون بازتابی از نظم مکانیکی و ساختار یافته‌ی فضاها جلوه‌گر می‌شود؛ همان معماری‌های بی‌روح، حرکت‌های نظام‌مند و کنترل‌شده، که نشان از سلطه‌ی ذهن منطقی و محاسبه‌گر دارد. و درست در تلاقی این دو نیرو، رقص معنا پیدا می‌کند؛ نه به‌عنوان حرکت بدنی، بلکه به‌عنوان گفت‌وگوی دو نیمه‌ی وجود.

    Anima در نهایت فیلمی‌ست درباره‌ی پیوند دوباره‌ی این دو وجه انسانی. اندرسون و یورک با زبانی موسیقایی و بصری، مسیر بازگشت روح به خویش را ترسیم می‌کنند؛ مسیری که از میان ریتم، تصویر و سکوت می‌گذرد. در پایان، شاید هیچ چیز «اتفاق نمی‌افتد»، اما همین سکوتِ پس از رقص، خود نوعی رهایی‌ست رهایی از جدایی. در پایان این تجربه‌ی سینمایی، آنچه از Anima در ذهن باقی می‌ماند نه تنها تصویرها و رقص‌ها، بلکه احساسی است از مواجهه با خویشتن. فیلم، همچون آینه‌ای است که بیننده را وادار می‌کند تا در میان انعکاس‌های نور و حرکت، به چهره‌ی درونی خویش بنگرد. در سکوت میان ضرباهنگ‌ها، پرسشی ساده اما ژرف طنین می‌اندازد: ما در کجای این نظم زیبا و سرد ایستاده‌ایم؟ در قالب این پرسش، مخاطب درمی‌یابد که جست‌وجوی یورک برای یافتن نیمه‌ی گمشده‌اش، استعاره‌ای است از میل همیشگی انسان برای شناخت و آشتی با خویش.

    پاتوق فیلم آموزشگاه پارتاک، با انتخاب چنین آثاری، فراتر از نمایش صرف فیلم عمل می‌کند. این گردهمایی‌ها، به‌سان کارگاه‌هایی از اندیشه و شهود، دریچه‌ای به سوی درک عمیق‌تر از هنر و انسان می‌گشایند. در این فضا، گفت‌وگو از سطح تصویر فراتر می‌رود و به حوزه‌ی روان و معنا پا می‌گذارد؛ جایی که هنرجویان و هنردوستان می‌آموزند چگونه نگاه خود را تربیت کنند، چگونه در میان ریتم‌ها و سکوت‌ها، معنا را بیابند.

    آموزشگاه پارتاک در برگزاری این پاتوق‌ها، همان کاری را می‌کند که Anima در زبان تصویر انجام می‌دهد: ایجاد پیوند میان درون و بیرون، میان آموزش و تجربه، میان دیدن و حس کردن. شاید جوهره‌ی هنر همین باشد یافتن خویش در نگاه دیگری،‌ و در این میان، آموزشگاه پارتاک نه تنها محل یادگیری، بلکه خانه‌ی گفت‌وگو و کشف است؛ جایی که هر فیلم، بهانه‌ای برای بیداریِ تازه‌ی ذهن و دل می‌شود.

    منبع: آریانا معتمدیان دهکردی
    برچسب ها

    بیشتر بخوانید

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *