«پیرپسر» تلاشی متفاوت برای عبور از کلیشههای رایج سینمای ایران است؛ فیلمی که در لایههای عمیق روابط انسانی کمین میکند و جسارت را تا مرز آشفتگی پیش میبرد. روایت، تماشاگر را آرامآرام به درون خانهای میکشاند که هر دیوارش رازهایی فراموششده حمل میکند. از یکسو، بازی باورپذیر شخصیت اصلی، اثر را از درغلتیدن به دام شعارزدگی نجات میدهد؛
اما همینجا خلأ آشکاری رخ مینماید: مفاهیم مهمی که فیلم طرح میکند اغلب تنها در سطح باقی میمانند و هیچکدام از شخصیتها فرصت پیدا نمیکنند فراتر از یک تیپ ساده یا نمونهای از روشنفکری نیمهکاره ظاهر شوند.
به گزارش پایگاه خبری سپاهان خبر فیلم تلاش دارد مخاطب را با دغدغههای ذهنی و بحرانهای هویتی روبهرو کند، اما پرداخت سطحی شخصیتها، اجازه همذاتپنداری عمیق نمیدهد و آدمها بیشتر به نماد یا شمایلی کلیشهای میمانند تا انسانهایی چندوجهی.
کارگردان با خست میانهای میان توضیح و تعلیق برقرار کرده و اجازه داده برخی پرسشها تعمداً بیپاسخ بمانند؛
این شگرد برای مخاطبی که حوصله تأمل دارد، شاید جذاب باشد اما برای تماشاگر عام، روایت را لغزان و گاه فرساینده میکند. ستودنی است که فیلم در طراحی صحنه و فضاسازی صوتی، سایه سنگین اضطراب را بر سراسر اثر پاشیده، اما همین اصرار بر خلق فضایی عبوس، احتمالاً بخشی از مخاطبان را دور نگه میدارد. «پیرپسر» از آن دسته تجربههایی است که بیش از آنکه لذتِ قصهگویی را به مخاطب هدیه دهد، میل به دروننگری و مکاشفه تحمیل میکند؛ نه به صراحت زخمی میزند و نه آغوش گرمی میدهد، بلکه مثل آینهای نیمهتاریک تماشاگر را با تردیدها و لایههای پنهانش تنها میگذارد.
دیدگاهتان را بنویسید