بندر شهید رجایی منفجر نشد؛ این اعتماد عمومی مردم بود که زیر آوار سوءمدیریت دفن شد.
آتش نه از انبارها، که از لابهلای بایگانی فراموشی، بیکفایتی و بیمسئولیتیها شعلهور شد.
وقتی ۱۴۰ هزار کانتینر بدون ترخیص، ماهها دپو میشوند، وقتی مواد خطرناک بدون ضابطه، در محوطههای بندری رها میشوند،وقتی سامانه های گمرکی هنوز با کاغذ و خودکار اداره میشوند و تازه بعد از انفجار، دستورالعمل “چگونگی تسریع در ترخیص” صادر میشود،
یعنی مدیریت، نه تنها بحران را حل نکرده، بلکه خود به بحران تبدیل شده است.
وزارت راه و شهرسازی که مسئول زیرساختهاست، در سکوتی سنگین فرو رفته؛ نَفَسها در سینه حبس شده، شاید از ترس استیضاح .
اما وزارت صمت که طبق ماده ۱ قانون صادرات و واردات باید سیاست تجاری تدوین کند و وزارت_اقتصاد که طبق ماده ۱ قانون امور گمرکی مسئول گمرکات کشور است، آیا هیچکدام گزارشی تهیه کردهاند؟ هشداری دادهاند؟ نظارتی کردهاند؟ چرا روزهی سکوت گرفتهاند؟ چرا هیچ گزارشی به مردم نمیدهند؟.
پرسش اصلی اینجاست:
کمیسیون عمران مجلس ، فراکسیون بنادر شما دقیقاً کجا بودید؟
آیا تا پیش از انفجار، هیچ خطری ندیده بودید؟ هیچ سندی ندارید که نشان دهد هشدار دادهاید؟ اگر ندارید، بپذیرید که شما هم شریک این فاجعهاید.
این آتش، مثل پلاسکو و سانچی ، دل مردم را سوزاند.
اما محصول یک لحظه نبود؛ ذغالهایش را سالها بیتفاوتی، بینظارتی، و بوروکراسی افروخته بودند.
از نظر نگارنده همه قوا مسئولاند.
و استیضاح، باری از دوش نمایندگانی که نقش نظارتیشان را فراموش کردهاند برنمیدارد.
کمیسیون عمران که متأسفانه ریاستش با یک پزشک است، باید بیش از همه پاسخگو باشد.
مردم حق دارند وقتی میگویند:
«هیچکس و هیچچیز در این کشور، سر جای خودش نیست.»
مردم مظلوم جنوب و بندرعباس هنوز نمیدانند نفس بکشند یا نه؟ هوا آلوده هست یا نیست؟
و شاید هیچگاه به هر دلیلی معلوم نشود در آن کانتینرها چه بود؟
اما لطفاً به شعور مردم توهین نکنید.
اگر نمیتوانید حقیقت را بگویید، دستکم نگویید:
«پای مرغ منفجر شد»
ما را از کودکی آموختند که دروغگو به جهنم میرود
نمی دانم چرا علاقه پیدا کرده ام به جهنم بروم چون باور دارم خیلی از مسئولین و بزرگان را در جهنم دیدار خواهم کرد!.
روح پرواز کنندگان بیگناه حادثه بندر شهید رجائی شاد باد.
دیدگاهتان را بنویسید